گویا حریف شعله ی این در نخواهی شد آخر عصای پیری مادر نخواهی شد می سوزم از اینکه تو با این کوهی از غیرت جز چند روزی بیشتر حیدر نخواهی شد مخواستم مثل حسن مثل حسین، مادر یار پدر باشی ولی دیگر نخواهی شد می خواستی دفع بلای مادرت باشی گفتم نرو هم زور این لشکر نخواهی شد وقتی که زینب دید مادر پشت در افتاد فهمید که هم بازی خواهر نخواهی شد باضربه پای پلیدی و هجوم در وقتی صدف له شد دگر گوهر نخواهی شد تو زودتر رفتی نبینی مرگ مادر را حالا دگر با درد هم بستر نخواهی شد مثل رقیه منکرت هستند بعضی ها درباور ناباوران باور نخواهی شد 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————