جوان است. ردّ‌پایش همه‌جا هست. گاهی به تکثیر اندیشه‌اش می‌پردازد و گاه، خود را عمیقاً وقف خلوت‌نشینی می‌کند. گاه نجیب می‌شود و این‌گونه سهم خویش را از ضیافت دنیا می‌پردازد؛ گاه در دنیای خیال پرسه می‌زند و این‌گونه دوام می‌آورد. گاهی از ترس فهمیده نشدن سکوت پیشه می‌کند. کُنجی می‌نشیند. گاه اشک می‌ریزد، و گاه همه وجودش می‌شود آه. شاکی می‌شود. دلتنگ می‌شود. اگرچه سکوت می‌کند اما حرف دارد برای گفتن. اهل رفاقت است، آداب رفاقت را می‌داند . گاه به زمین می‌چسبد و گاه بر خلاف جاذبه‌ی زمین به بالا رفتن می‌اندیشد. جوان است. کمی غیر‌عادی، کمی ساده، کمی زیرک، کمی عجیب و بسیار پُرهیجان گاه به متن اصلی رو می‌آورد و گاه تنها به حواشی تن می‌دهد. ادبیاتش متاثر از کتاب‌هایی است که می‌خواند. او جوان است، با دنیایی پر از تناقض و وجودی مملو از احساس وعقلی آماده برای دریافت. فقط کافیست درکش کنیم، بفهمیم‌اش و با او قدم برداریم. دستش را بگیریم و منعطف باشیم و اجازه دهیم دنیاهای بیشتری را فتح کند. 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht