ماه قشنگم! لحظاتت ناب بود. یک تکه خوشمزه از بهشت. و تو با همین لحظات، تمام دلواپسی‌هایمان را به آرامش تبدیل می‌کردی. ماه قشنگم! می‌روی و هنوز نمی‌دانیم چه چیز قرار است جای نبودت را پر کند. آینده برای همگان نامعلوم است و ما نمی‌دانیم در شب‌های قدرت آیا نوشته‌اند که درک دوباره تو نصیب‌مان شود؟! مثل نردبانی بودی میان زمین و آسمان، که یک ماه به زمینییان قرضت داده بودند. ما از پله‌هایت بالا می‌رفتیم و دستان‌مان می‌رسید به چیدن میوه‌های ماه! اما حالا نردبان را برداشته‌اند. ما مانده‌ایم و زمین و فاصله‌ای که بسیار است تا آسمان. یک ماه با چشمان زیبای تو خدا را دیدیم. سی روز از مردمک چشم تو دنیا را نگاه کردیم. و حالا دوباره باید برگردیم به همان نگاه‌های ناقص با همان کادربندی‌های مضطرب که حاصل دید مادی‌مان است. یک ماه از دل شب‌های تو برخاستیم و لذت خلوت را با حضور تو تجربه کردیم. کاش با رفتنت قلب‌های ما را نیز با خود می‌بردی و به امانت نزد خویش نگاه می‌داشتی و سال دیگر دوباره به ما برمی‌گرداندی. ماه قشنگم! مَحرم‌تر از تو برای قلب‌های شکسته‌مان سراغ نداریم و مهربان‌تر از تو برای بخشش گناهانمان. وداع با تو برای‌مان سخت است؛ اما فلسفه وداع مگر جز این است که محبت و عاطفه‌ای که میان ما و تو وجود دارد، تثبیت شود. که هرگاه یاد تو افتادیم دلمان به حضورت قرص شود. که ما در میان دل‌مشغولی‌های دنیا تو را به یاد بیاوریم و کم نیاوریم. مگر نه اینکه وداع، عاطفه و احساس آدمیزاد را پررنگ می‌کند. و شعاع این تأثیر عاطفی تا مدت‌ها در جان انسان باقی می‌ماند. در سایه وداع با توست که رغبت‌مان برای ارتباط با صاحبت تقویت می‌گردد و میلمان به گناه کم. تو می‌روی و ثواب نفس کشیدن‌ها را با خود می‌بری. تو می‌روی و ما حتی نمی‌دانیم تو را دوباره خواهیم دید یا دیدارمان به قیامت خواهد افتاد. تو می‌روی اما ما مدیون تو می‌مانیم تا ابد. ماه قشنگم! به عهد و میثاقی که با تو بستیم پایبندیم و احترامت برای‌مان همچنان محفوظ است. تو می‌روی و غم می‌شود قوت غالب ما و اینگونه زمزمه می‌کنیم دعای وداع را: فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَیْنَا... 🖋زهرا ابراهیمی https://eitaa.com/roznevesht