یا صاحب الزمان
عرفه می رود و یار نیامد چه کنم بهر دیدار من خسته و بیمار نیامد چه کنم
ما خریدار و همه دیده ی گریان هستیم یوسف مصر به بازار نیامد چه کنم
آن حبیبی که گره بر فرجش افتاده تا گشاید گره از کار نیامد چه کنم
وارث نام نبی خوی علی بوی حسن آن گل فاطمه رخسار نیامد چه کنم
گفتم امروز دگر یار دلم می آید تا دهد رخصت دیدار نیامد چه کنم
عرفه هست و دل،گشته غرق نوا
پَر زد از عاشقی،طرفِ نینوا
یا حسین یا حسین...
عرفه هست و جان،بی قرارِ حسین
زنده چون گل شود،در بهارِ حسین
یا حسین یا حسین...
حِس شود این نسیم،از دلِ آگهی
عرفه میرسد،عطر ثارُالّهی
یا حسین یا حسین...
عالَمی میشود مَحوِ بوی ولا
میرود قافله،به سوی کربلا
یا حسین یا حسین...
کاروان حسین،با نوا میرود
بَهرِ معراج روح،تا خدا میرود
یا حسین یا حسین...
کربلا میشود،شور محشر به پا
رأسِ سِبطُ النَّبي،از تنِ او جدا
یا حسین یا حسین...
بر حسین ظلم و کین،بی بهانه شود
سَهم اطفال او،تازیانه شود
یا حسین یا حسین...