4_5879817125941493086.mp3
2.15M
‍ می بینی.  اسیره. تو دسته یه مشت بی حیامو می بینی  دیگه در نمیاد ش. حتی صدامو می بینی تو اشکه غریبیه توی چشامو می بینی شبیه ابر نو بهاری می بارم سرم رو رو دیوار غربت می زارم روی لب فقط اسم تو من میارم حسین.  جان.   حسین جان. حسین جان حسین جان می بینی   شده حال و روزم چقد گریه آور می  بینی.    شدم تنها و بی  کس و یارو یاور می بیینی من و با دل خون.  و با قلبه مضطر می بینی می بینم من پایان این ماجرا رو می بینم تنه افتاده زیره پارو می بینم سره رفته رو نیزه هارو حسین. جان. حسین جان. حسین جان حسین جان غم تو سفیرت رو بد جوری پیر کردامیرم که این شهره کوفه شده پرز نامرد امیر م تا وقت هست عوض کن مسیرت رو بر گرد امیر م امیر م می بینم.  تو گودال تنه بی سرت رو می بینم رو خاک غرق خون پیکرت رو می بینم دل اشوبیه  خواهرت رو رضا نصابی