▪️رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ▪️ترک من خراب شب گرد مبتلا کن ▪️ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها ▪️خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن ▪️از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی ▪️بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن ▪️ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده ▪️بر آب دیده ما صد جای آسیا کن ▪️خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا ▪️بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن ▪️بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ▪️ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن ▪️دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد ▪️پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن ▪️در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم ▪️با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن ▪️گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد ▪️از برق این زمرد هین دفع اژدها کن 🔻 این غزل مولانا رو خیلی دوست دارم، این آخرین غزلش بوده که قبل فوت میگه، بیش از 20 ساله که میخونم و لذت میبرم و ازش سیر نمیشم