سرش را برگرداند ، چشمانش قرمز شده بود ، روی لپش گل گونه رخ مینمود اشک دور چشمانش حلقه زده بود ، دهانش پر بود از کلمات ، سینه اش از بغض در حال منفجر شدن بود آره من سهمیه ای هستم ، تمام امتیازات و سهمیه هامو میدم بهت ، بابامو بهم برگردون ، همه زندگیمو میدم یک ساعت بابامو برام برگردون