#شهید_رییسی
پیچید بین دامنه آواز بالگرد
سرعت گرفت قصه ی آغاز بالگرد
با آنکه بسته شد پرِ پرواز بالگرد
پر زد به عرش، مرد سرافراز بالگرد
آن شب تمام کوه فقط ناله و بود و آه
در جستجوی چند پرستوی بی گناه
قلب وطن گرفت و خبر ها عجیب بود
انبوهِ درد بود و قلم ناشکیب بود
هر چند روز جشن امام غریب بود
خُدّام را ترانه ی "اَمَّن یُجیب" بود
سید به پای بوسی اجداد رفته بود
گویا به میهمانی میلاد رفته بود
گم شد نشان او وسطِ دشت ورزقان
آتش گرفت از غم او قلب دوستان
ای دهر بُردی از کف ما گوهری گران
حال از زمین گلایه کنم یا از آسمان
او رفت و ماند داغ غمش بر قصیده ها
زخمی نشست بر جگر داغدیده ها
در دیدگاه مردم و رهبر عزیز بود
با دشمنانِ مردم خود در ستیز بود
دائم به فکر مردم و در اُفت و خیز بود
تنها کسی که غافل از آن بود، میز بود
جز درد و رنج مردم محروم غم نداشت
یک عکسِ یادگاریِ کابینه هم نداشت
زخم زبان شنید و زبان را مهار کرد
خار کنایه دید و چمن را بهار کرد
با خود قرار بست و عمل برقرار کرد
دور از تمام حاشیه ها ماند و کار کرد
حُر بود جز کرامت و وارستگی نداشت
در راه خدمتش به وطن، خستگی نداشت
اخلاص داشت، گر به دل خلق جا گرفت
کینه به دل نداشت که جانش صفا گرفت
اذن شهادت از خود شمس الضحی گرفت
(آری گرفت هر چه ز مهر رضا گرفت)
پاداش خدمتی که در این آستانه داشت
صورت به پای عالم آل نبی گذاشت
#سید_روح_الله_موید
@s_r_moayed