#معلم_کوچک_جبههها
در یکی از روزهای سال ۱۳۵۰ در تهران به دنیا آمد. پدرش معمار بود. سال اول ابتدایی را در دبستان طوس خیابان شهید آیت در محله نارمک، سپری کرد و بعد از آن به خاطر شغل پدرش به اهواز نقل مکان میکنند و بعد از دو سال به تهران باز میگردند.
در دوران کودکی مادرش به او قرآن آموخت. به گونهای که توانست در سن هفت سالگی آن را به طور کامل حفظ شود. او در صبحگاههای مدرسه قرآن میخواند. محمود قاری قرآن در جلسات قرآن بود، در زمینههای ورزشی نیز فعال بود. علاقه خاصی به مسجد رفتن و بسیج و نماز جمعه و فعالیتهای مختلف داشت و با صوت زیبای خود به قرائت قرآن میپرداخت و در این مسیر در مسابقات سراسری یزد، قاری ممتاز شناخته شد.
وقتی پدر محمود در جبهه بود، نامهای از طرف مادرش به دستش میرسد. در آن نامه نوشته شده بود که محمود سه روز غذا نخورده و اعتصاب غذا کرده است و میخواهد به جبهه بیاید. پدرش مرخصی میگیرد و به تهران میآید و وقتی دلیل غذا نخوردن را میپرسد، محمود میگوید: «اگر شما شهید شوی حضرتزهرا(س) و امامحسین(ع) شما را شفاعت میکنند، برادرهایم را هم همینطور، ولی من چکار کنم و جواب حضرت زهرا(س) چه بدهم؟» محمود به پایگاه بسیج «بهشتی» میرود که به جبهه اعزام شود، اما فرمانده پایگاه قبول نمیکند. در نهایت او را به جبهه میبرند و در بهداری مشغول میشود.
بعد از ۱۰ روز محمود اصرار میکند که برای جنگیدن به جبهه آمده است و نمیخواهد در بهداری بماند. یکی از فرماندهان یگان دریایی قبول میکند که محمود در یگان دریایی مشغول به کار شود. محمود نوجوان ۱۳ ساله هم مشغول آموزش غواصی میشود.
محمود در سن ۱۳ سالگی به زبان انگلیسی تسلط عالی داشت و به راحتی مکالمه و تدریس میکرد. از این جهت وقتی در پادگان «امام حسین(ع)» هم بود به پاسداران آنجا زبانانگلیسی آموزش میداد.
محمود در جریان عملیات «والفجر هشت» (فتح فاو)، شیمیایی و بعد از ۲۵ روز در بیمارستان «بقیهالله(عج)» تهران بستری شد. وقتی خانوادهاش برای عیادت وی به بیمارستان مراجعه میکنند، صورتش آنقدر سیاه شده بود که آنها با سه بار گشتن در بین مجروحین نتوانسته بودند محمود را شناسایی کنند.
سرانجام محمود پنجم مرداد ۱۳۶۷ بر اثر عوارض گازهای شیمیایی به فیض شهادت رسید.
#شهید_نوجوان
#شهید_محمود_تاجالدین
#لشکر۲۷محمدرسولاللهﷺ
╔═.🥀🍃.📿════╗
🆔️
@sabokbalan_e_ashegh
╚════🥀.🍃.📿═╝
•┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•