شاید سختتر از هر چیز دیگر در تاریخ اسلام از همان ابتدای بعثت پیامبر گرامی اسلام "شناخت نفاق" بوده است. نفاق در عرب یعنی سوراخِ موش صحرایی که در روز آن را برای فرار مخفی نگه می دارد. منافق را از این جهت منافق میخوانند که اظهار ایمان می کند اما آنچه در دل برای فرار خود مخفی نگه می دارد چیز دیگر است. حال مساله این است: تا زمان کشف و افشای نفاقِ فرد منافق شناخت او می تواند نزدیک به محال باشد. نفاق وقتی علنی و همگانی شد دیگر بر همگان هویداست. دیگر نیاز به اثبات و ادله ندارد.
مُنافق یک صفت دیگر هم دارد. منافق، دین فروش است. دین را در ابعاد و سایزهای مختلف بنا بر ذائقه و مزه مخاطب تغییر می دهد و می فروشد. دین را بر زبان جاری می کند اما در عمل رفتارش به شکل دیگر است. دین برای منافق ابزار است. متمسک به آنمیشود. از دین بعنوان نردبان استفاده می کند. منافق هر چقدر زیرک و زبده باشد، هر چقدر بتواند سالها در پشت آن چهره ساختگی مخفی شود در نهایت رسوا میشود.
.
جناب مولوی خطبه هایش را فراموش کرده!
در همین ماه گذشته عروس ها را در کنار داماد به جشن عروسی شان راه ندادند!
در نماز جمعه زنان را راه نمی دادند!
هنوز هم راه نمی دهند!
بعد که بازار دین فروشی دچار نوسان شد و باد به سمت دیگری وزیدن گرفت، بعد از سالها جناب مولوی به مسافران نوروزی با آن وضع اجازه داده وارد مسجد شوند و به ساحت او ابراز محبت کنند!
مدل رفتار همان مدل صدر اسلام است
با این تفاوت که این بار علی تنها نمی ماند.