آری خدا نخواست که مال کسی شوم بر من حرام کرده حلال کسی شوم شیری بلد نبود به چنگ آورد مرا قسمت نشد خلاصه غزال کسی شوم تنها نصیبم اینکه در این سرنوشت تلخ تصویر مبهمی ته فال کسی شوم می‌شد که آسمان بشود سرنوشت من اصلا پرنده نه، پر و بال کسی شوم یا یک گلوله نخ شده‌بودم که عشق را گردن بگیرم آخر و شال کسی شوم با ذره‌ای از آب و گلم می‌شد آفرید یک دانه‌ی سیاه که خال کسی شوم بر آب داد مُشت گِلی مانده از مرا از ترسِ اینکه ظرفِ سفال کسی شوم شاعر شدم که شعر بگویم برای عشق باور نکن که عاشق لال کسی شوم یا باید از سرابِ نگاهی شوم هلاک یا غرق در نگاه زلال کسی شوم تنها پناه خستگی‌ام شانه‌ی خداست آری خودش نخواست وبال کسی شوم ‌‌🇮🇷@sabzpoushan