سخت ماتم می کند بی شک قمار چشم تو بیت بیت شعرهایم یادگار چشم تو شوق تو در سینه دریا را خروشان می کند رود جاری سوی دریا بیقرار چشم تو گرچه چون پاییز دلگیرم ولیکن شوق من رنگ می گیرد دوباره در بهار چشم تو آفتاب است و دل من طبق عادت سالهاست گردشی پیوسته دارد بر مدار چشم تو بارها افتادم و بر خواستم با یاد تو نیست این ناباوری جز شاه کار چشم تو من که امید شکفتن داشتم با چشم تو دست آخر باختم دل در قمار چشم تو