خدا كند كه رضايم، فقط رضاي تو باشد هواي نفس نباشد، همه هواي تو باشد خدا كند كه گزارت، فِتد به منظر چشمم كه سجده گاه نمازم، به جاي پاي تو باشدخدا كندكه اماما!دلم براي تو باشد كسي در او ننشيند، هميشه جاي تو باشد خدا كند كه نفروشم دِگر به غيرتو جان را   كه جان و هر چه كه دارم، همه فداي تو باشد منم مريض و تو هستي، طبيب درد درونم عنايتي كه شفايم، فقط دواي تو باشد فداي خاك ره تـو ،  وجود عالم و آدم      وجود عالم امكان ، به اِتكاي تو باشد خدا كند كه بدانم نشانه اي  ز مكانت       كه درب جنتِ رضوان، درِ سراي تو باشد خدا كند كه شوم من، فداي راه و فنايت   چه با سعادت آن جان، كه او فناي تو باشد گذشت عمر و نديدم، زمان و وقت ظهورت دعا نما كه ظهور  ِ، تو با دعاي تو باشد خدا كند كه ولاي ِ، تو در دلم بنشيند كه بندگي و عبادت، فقط ولاي تو باشد چه غصه اي در اين روزگار اي ارباب!  اگر كه در همه عمر، فقط گداي تو باشد سيد بهاءالدين انوار