🌔کمی از ظهر گذشته ، افتاب داغ آمده تا قلب خانه ، 🙎‍♂پسرکم دارد با تیله های شیشه ایی رنگش دنیا را فتح می کند و از شیرینی فتوحاتش می خندد؛ ☕️چای را گذاشته ام با هل دمخور باشد ؛ بیخیال تمام دنیا و ادا اطوارهایش ... نشسته ام به ..؛ 🍂به بند بند مناجاتِ ذِبحِ عظیم قبلِ قربانگاه و مقتَلُ و گودال ... به تمامِ حرف هایش که روضه ی مکشوفند و بوی خون می دهند! به ردیف کردن تمام چیزهایی که قرار است فدا کند ، 😔چین و چروک پیشانی اش رگِ گردن و حلقوم و شاهرگش قفسه ی سینه اش انگشتش علی های شهیدش😭 ... چای میریزم ، و اشک هم ! عطر هل می پرد عرفه می خوانم ولی چرا انگار ناحیه ی مقدسه خوانده ام ؟؟! @shohadanaja