🔹در "باران" خشم نکارید!
✅ .... باران، خواهر زادهام کلاس دوم ابتدایی است. دیروز با اصرار عجیبی از مادرش میخواست که برایش چادر بخرد؛ میگفت دوست دارد "باحجاب" باشد. پافشاریهای او ماجرا را برای من جالب کرد؛ از او پرسیدم: چه شده است داییجان؟ هنوز یکسال به "سن تکلیفت" مانده است. سال آینده برایت "جشن تکلیف" میگیرند و چادر هم میخرند. عجله نکن." پاسخ داد: " چادر را فقط برای مدرسه میخواهم؛ دوست دارم با چادر به مدرسه بروم." عمیقتر نگاهش کردم و پرسیدم: " چرا؟ مگر معلم یا مدیر مدرسه از شما خواسته است؟" پاسخ داد "نه! من هم دوست دارم وقتی وارد کلاس میشوم معلم بگوید: برای سلامتی دختر گلِ باحجابمون صلوات بفرستید." بعد هم با قدری خشم ادامه داد: " خانم معلم ما فقط چادریها را دوست دارد و به غیرچادریها محل نمیدهد." بعد هم از غم و غصههایش گفت و این که معلم نمرههایش را هم بر اساس "چادر" تقسیم میکند.
✅ احتمالا مدیر و یا معلم مدرسه این روش را برای تبلیغ حجاب مناسب دیدهاند و شاید اگر مقاومت خواهر من بشکند و باران از هفتهی آینده با چادری کودکانه به مدرسه برود و بچهها به درخواست خانم معلم برای سلامتی او هم صلوات بفرستند، از این که شیوهی موفقیّتآمیزی را برای محجبهکردن دانشآموزان خود انتخاب کردهاند خوشحال شوند؛ ولی احتمالا آنها متوجّه نیستند که چه خشمی نسبت به حجاب و محجبهها در دل باران کاشتهاند. آنها ناخواسته "چادر" را مرزی میان بچهها قرار دادهاند و با این روش به بارانها القاء کردهاند که "چادر" ابزاری است برای به دست آوردن حمایتی که بیچادرها از آن محروم هستند. آنها خواسته یا ناخواسته به باران میآموزند "چادر" عامل تبعیض است. کمی سلیقه کافیست تا بفهمیم برای جا انداختن یک هنجار نباید دهها ناهنجاری تلختر مرتکب شد.
مهراب صادقنیا
۱۴۰۲/۲/۸
@sadeghniamehrab
https://t.me/sadeghniamehrab