🩸زهرای من! حال که داری به دیدار پدرت می‌روی، تمام ظلم‌هایی را که این امّت در حق من روا داشت، برای پدرت بازگو کن... در نقلی آمده است: وقتی که صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها وصایای خود را به امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود و آن حضرت دانست که دیگر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از جهان رفتنی‌ست، 📋 فبَكَىِ عَليٌّ عليه‌السّلام و قال: يٰا فاطمة،إذٰا لَقيتَ حَبيبي رَسولَ اللّه صلی‌الله‌علیه‌وآله فَاقْرِئيهِ مِنّي السّلام ▪️در این‌جا بود که مولا علی علیه‌السلام به گریه افتادند و فرمودند: فاطمه جان! حال که داری به ديدن حبیب من، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌روی، سلام علی را به او برسان! 📋 وَ اشْرَحي لَهُ مٰا أصٰابَني مِنْ أُمّتِهِ مِنَ الظُّلمِ و العُدوٰان. ▪️و تمام ظلم‌ها و دشمنی هایی را که امّتش در حق من روا داشتند، برایش شرح بده. 📚الکوکب الدُّریّ،حائری، ج١ ص٢۵٢ ✍ مغتَنم ديدند صبر رو به پايان مرا آتش آوردند نمرودان گلستان مرا بيت من در آتش و مصراع من افتاده بود بي ادبها خوب سوزاندند ديوان مرا آرزوهاي مرا در پشت در آتش زدند كاش می‌بستند جای دست، چشمان مرا دست من بسته ولی دست مغيره باز بود زد تو را تا که بگيرد زودتر جان مرا حرف ناموسش كه شد ايوب صبرش سر رسيد با تو سنجيدند بين كوچه ايمان مرا...