نزدیک عملیات بود. برای سید ابراهیم توی تلگرام پیام فرستادم که: «سید! عروسی نزدیکه، کی میای؟» جواب داد: «حقیقت، من وضعیتم جوریه که خانمم می خواد وضع حمل بکنه. اگه میتونی یه مقدار بیشتر صبر کن، انشاءالله جبران می کنم.» بعد هم تأکید کرد و گفت: «تا من نیومدم کار رو تحویل کس دیگه ای نده. بذار خودم بیام. محکم بچسب به کار☝️🏻.»
پاشنه ی کفشم را کشیدم و کارهای آموزش را شروع کردم. این کار را هم خیلی خوب انجام دادم👏. برای نیروها تشویقی گذاشته بودم. در تیراندازی، در عقیدتی، در ورزش و در موارد مختلف مسابقه می گذاشتم و به نفرات اول تا سوم جایزه می دادم یا آنها را می بردم زیارت. این کارها را هم از خود سیدابراهیم یاد گرفته بودم☺️. آن قدر ماندم تا سید ابراهیم آمد و کار را تحویلش دادم.
دوره اول حضور من در منطقه، طولانی ترین دوره بود. این دوره ۱۰۰ روز طول کشید و من ۱۰۵ روز از خانه دور بودم😣.
بعد از آن، هر وقت موردی برای هماهنگی بود، من و سید ابراهیم با هم می رفتیم تیپ.
غیر از یک دوره کوتاه ده بیست روزه، تقریبا تا زمان شهادتش با هم بودیم.😢
...💔...
⚪️ ادامہ دارد ...
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#کتاب_مرتضی_ومصطفی
#شهید_مصطفی_صدرزاده
╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید مصطفے صـدرزاده.
@sadrzadeh1
@sadrzadeh1
🕊🕊🕊
https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092
╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝