از همان جا که گمان نمی‌کردند! برش و برداشت دوم از تبیین سعید جلیلی در مسجد حظیرۀ یزد شاید بخشی از مردم دنیا ندانند که چرا دشمن در سوریه و عراق موفق نشد، شاید ندانند صحنه چه بود، اما خودش که می‌داند چه بود، می‌داند چه امکانات نظامی‌ و سیاسی‌ای را آورد پای کار، می‌داند که چه ابزاری را به کار گرفت؛ اما یک جوان از رابر قنات ملک، که از دفاع مقدس شروع کرده است این حماسه‌ها را آفریدن، حالا در سال‌های میان‌سالی مثل یک جوان پرشور حاضر می‌شود در صحنه، در همه‌جا، باعث می‌شود همۀ نقشه‌های آن‌ها به هم بخورد. او در چه دانشکدۀ فرماندهی درس خوانده؟ کجا این بحث‌های نظامی را فراگرفته؟ چه قدرتی را توانسته است بسیج کند که تمام توان آن‌ها را را همۀ تلاش‌هایشان نقش بر آب می‌کند؟ این آن قدرتی است که یک ملت دارد و او می‌فهمد یعنی چه! این که می‌بینید بالاترین مقام رسمی کشوری که ادعای ابرقدرتی دارد خودش طراحی عملیات را به عهده می‌گیرد و می‌گوید باید این فرد را برداشت؛ در بزدلانه‌ترین شکل، در نیمه شب، یک حرکت ناجوانمردانۀ بزدلانه‌ای انجام می‌دهد و می‌پندارد تمام شد. این یعنی چه؟ یک جوان از قنات ملک برخیزد، رئیس جمهور آمریکا بگوید خودم رسما مسئولیت ترور او را عهده‌دار می‌شوم. دستور ترور هزینه دارد، چرا حاضر می‌شود این هزینه را بپردازد؟ این چه قدرتی است؟ این چه حرکتی است؟ این است که جای تحلیل دارد. او می‌بیند همۀ گزینه‌هایش را آورده روی میز، حالا یکی یکی دارد گزینه‌هایش بی‌خاصیت می‌شود؛ گزینۀ زورش را بزرگانی مثل قاسم سلیمانی بی‌اثر می‌کند، گزینۀ تزویر او را علمای بزرگی مانند علامۀ مصباح بی‌اثر می‌کنند. او می‌فهمد وقتی همۀ گزینه‌هایش دارد بی‌خاصیت شود و از روی میز کنار می‌رود، یعنی تمدنی تازه دارد بارور می‌شود: تؤتی اکلها کل حین باذن ربها. او می‌فهمد اگر همین حماسه آمد در سایر عرصه‌ها، در اقتصاد و صنعت و فرهنگ و هنر و... نیز تبلور پیدا کرد یعنی چه! تمدن غرب که 5 قرن بی‌هماورد حرکت می‌کرد، امروز یک رقیب بزرگ تمدنی و هماورد جدید و جدی در برابرش خودش می‌بیند. اگر او که ابزارش تحریم و ترور بوده امروز شعار آزادی و زندگی می‌دهد (از طنزهای دوران معاصر!)، به این خاطر است که نگران است این ملت تمدن خودش را در توجه به نقش زن و کرامت زن و احترام به زن به عرصه بیاورد، در حالی که خود او در این موضوعات به بن بست رسیده است. برای همین این حرکت‌های بزدلانه را از او می‌بینید. او با یک نگاه محاسبه می‌کند، ابزاری دارد، ابزارش را به میدان می‌آورد، این میزان نظامی، این میزان ترور، این میزان فشار اقتصادی، بعد می‌بیند نتیجه نمی‌گیرد! «فَأَتىٰهُمُ اللَّهُ مِن حَيثُ لَم يَحتَسِبوا: خدا از همان جایی که نمی‌پنداشتند سراغشان آمد!» از جاهایی که حساب نکرده! نمی‌فهمد از کجا خورد، چرا موفق نشد! «و قذف فی قلوبهم الرعب يُخرِبونَ بُيوتَهُم بِأَيديهِم: در دل‌هاشان هراس افکند [که] خانه‌هاشان را به‌دستان خودشان نابود کردند» بعد می‌بینید خود آن‌ها دچار چه مشکلاتی میشوند. همین صدامی را که هشت سال به جان این ملت می‌اندازند، محاسبات آن‌ها آن گونه به هم می‌ریزد که بعد خود آن‌ها به جان هم می‌افتند. این همان «أَتىٰهُمُ اللَّهُ مِن حَيثُ لَم يَحتَسِبوا» است. او این دستگاه محاسباتی را نفهمیده است. «وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصرِهِ مَن يَشاءُ ۗإِنَّ فى ذٰلِكَ لَعِبرَةً لِأُولِى الأَبصٰر» او نمی‌فهمد در محاسبات اگر یاری خدا بیاید یعنی چه! او از زاویه نگاه خود در 1:20 بامداد شبی این عملیات را انجام می‌دهد و می‌پندارد نتیجه می‌گیرد اما دچار همان خطای محاسباتی همیشگی می‌شود؛ خداوند دشمنان ما را از احمق‌ها آفریده! از دید او با شلیک موشک یک پهباد کار تمام است اما نمی‌داند که قاسم عزیز ما، کسی‌ست که سال‌ها عاشق شهادت است و می‌گوید: داروی درد من شهادت است... ده‌ها سال است که در بیابان و صحنه‌ها و میادین مختلف به دنبال شهادت هستم». دشمن این محاسبات را نمی‌فهمد. او نمی‌فهمد این لحظه‌ای است که تازه ندا می‌شنود: «ارجعی الی ربک». برقی از منزلِ لیلی بدرخشید سحر/ وَه که با خرمنِ مجنونِ دل افگار چه کرد. تازه آنجاست که ندا می‌شنود: «قیل ادخل الجنة» و آنجاست که می‌گوید «قال یا لیت قومی یعلمون بما غفر لی ربی و جعلنی من المکرمین» این آن حرکتی است که ملت ما انجام داده است، این آن محاسباتی است که آن‌ها نمی‌فهمند. نمی‌فهمند که چگونه می‌شود که در همان موضوعی که آن‌ها بیشترین فتنه‌گری را کردند و همان موضوعی که مدام تردید افکندند، بعد در همان موضوع امتی ترین چهرۀ کشور شد ملی‌ترین چهرۀ کشور. کسی که فعالیت‌های عمیق برای امت اسلام داشت امروز شده است نماد ملی این ملت. شهید سلیمانی فقط در میدان نبود که محاسبات دشمن را به هم ریخت، بلکه در همۀ عرصه‌ها محاسبات آن‌ها را به هم می‌ریزد. @saeedjalily