✍️جوانی به مغازۀ عمده فروشی لباس رفت و با پول کمی که داشت تعدادی پیراهن خرید تا آن‌ها را در کنار خیابان بساط کرده و بفروشد. ⬅️چون کنار خیابان بساط کرد یکی از پیراهن‌ها را در دست مشتری معیوب یافت، آن را کنار گذاشت تا پس بدهد. سر شب همۀ پیراهن‌ها را فروخت و پول در جیب روانۀ منزل شد. 📎در راه سارقی پول‌های او را ربود و فقط پیراهن معیوب از آن تجارت بر او باقی ماند. چون به خانه رسید جوانی را دید که به او یکی از پیراهن‌های سالم نو را فروخته بود. جوان به او گفت: می‌بینم خدا را شکر که همۀ پیراهن‌ها را فروختی. بگو بدانم چه سود کردی؟! 🔍فروشنده گفت: سود من همین یک پیراهن معیوب بود که آن هم از دست تو برگشت. تو از مال من بیشتر از من سود بردی. کاش آن پیراهنی را هم که به تو فروختم، آن را نفروخته بودم‌ و تاکنون آن هم برای من بود. 🚫آری! گاهی انسان غذایی را می‌خرد که منزل بیاورد آن چنان اهل منزل از قسمت‌های خوب آن می‌خورند که او خودش از آن محروم می‌شود. گاهی مالی را که یک فرد جمع می‌کند و فرزندان و عروس و دامادها از آن بهره می‌برند بیش از بهرۀ خود صاحب و زحمتکش آن مال می‌شود. | - صفحات ما در فضای مجــــــازی به جـــمـــع ما بـــپـــیونـــدید؛ 👇🏻 سایت | ایتا | آپارات | ویراستی | اینستاگرام | ایکس(توییتر)