روح الله صفری|یونس
. قشنگی شهر ما به همین تابلوهای سبزش است،همین‌هایی را می‌گویم که رویش نوشته میدان فلان و یا نشانی بلواری را داده است،همین‌هایی که در همه‌ی شهرها هست اما شهرِ ما در این تابلوهای سبز یک سر و گردن بالاتر دارد. من عاشق خواندن همین تابلوها هستم،آن هم به دلیل پیدا کردن آنهایی که رویش نوشته کربلا چندصد و چند کیلومتر دیگر‌. که بعدش غرق در خیال شوم و کیف کنم که در تخیلاتم می‌شود طی‌الارض کرد و مشرف شد به حضورتان. راستیتش ما نیامده‌ها همیشه یک حفره‌ای،یک چیز لاینحل و خالی‌ای،میان دلمان وجود دارد اما ..اما خوب دریادل شده‌ایم دیگر؛ دو سه برگ دستمال همیشه آماده در ته جیبمان داریم و الحمدلله یک جفت چشم برای باریدن و قلبی که هنوز به عشقتان میتپد. با خودم می‌گویم مگر فُطرس یک فرشته با بالهای سوخته نبود که در چنین شب مبارکی گوشه‌ی بالَ‌ش را به پر قنداقه‌تان زد و برای همیشه از سوی خداوند بخشیده شد؟ آقای امام حسین،محبوب دلهای کوچک و بزرگ،یا بهتر صدایتان کنم،همانطور که محمّدصالح علاء صدایتان می‌زند،"آقای رنج‌های عظیم" ؛ ما را که فُطرس های بال سوخته‌تان هستیم، امشب بغل کنید. که آغوش شما، کُن‌فیکون می‌کند با ما. که ما اگر هم چاره‌ی تمام عالم بشویم باز هم بی‌چاره‌ی نگاهتان هستیم. آقای تمام آقاها .. مبادا اینکه در روز تولدتان هم برایتان اشک میریزیم، ناراحتتان کند. آخر از خیلی قدیم‌ها در گوش ما خوانده‌اند که "اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند . . " کانال |عضویت 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1024196718Ce203bc2bb5