.  کتاب‌پسرک‌فلافل‌فروش༆📕✦. شهیدمحمدهادی‌ذوالفقاری༆🌹✦. 🌸 🕊 اوایل کار بود؛ حدود سال ۱۳۸۶ به سختی مشغول جمع آوری خاطرات شهید هادی بودیم شنیدم که قبل از ما چند نفر دیگر از جمله دو نفر از بچه های مسجد موسی ابن جعفر ا چند مصاحبه با دوستان شهید گرفته اند. سراغ آنها را گرفتم بعد از تماس تلفنی قرار ملاقات گذاشتیم. سید علی مصطفوی و دوست صمیمی او ، هادی ذوالفقاری با یک کیف پر از کاغذ آمدند. سید علی را از قبل میشناختم؛ مسئول فرهنگی مسجد بود. او بسیار دلسوزانه فعالیت میکرد اما هادی را برای اولین بار میدیدم آنها چهار مصاحبه انجام داده بودند که متن آن را به من تحویل دادند. بعد هم درباره ی شخصیت شهید ابراهیم هادی صحبت کردیم. در این مدت هادی ذوالفقاری ساکت بود در پایان صحبت های سید علی رو به من کرد و گفت: شرمنده ببخشید، می تونم مطلبی رو بگم؟ گفتم: بفرمایید. هادی با همان چهره ی با حیا و دوست داشتنی گفت: قبل از ما و شما چند نفر دیگر به دنبال خاطرات شهید ابراهیم هادی رفتند، اما هیچ کدام به چاپ کتاب نرسید! شاید دلیلش این بوده که میخواستند خودشان را در کنار شهید مطرح کنند. بعد سکوت کرد. همین طور که با تعجب نگاهش می کردم ادامه داد: خواستم بگویم همین طور که این شهید عاشق گمنامی بوده، شما هم سعی کنید که ..... فهمیدم چه چیزی میخواهد بگوید تا آخرش را خواندم. از این دقت نظر او خیلی خوشم آمد. این برخورد اول سرآغاز آشنایی ما شد. بعد از آن بارها از هادی ذوالفقاری برای برگزاری یادواره ی شهدا و به خصوص یادواره ی شهید ابراهیم هادی کمک گرفتیم. او بهتر از آن چیزی بود که فکر میکردیم؛ جوانی فعال کاری، پرتلاش اما بدون ادعا. هادی بسیار شوخ طبع و خنده رو و در عین حال زرنگ و قوی بود. ایده های خوبی در کارهای فرهنگی داشت با این حال همیشه کارهایش را در گمنامی انجام میداد دوست نداشت اسم او مطرح شود.مدتی با چاپخانه های اطراف میدان بهارستان همکاری میکرد. پوسترها و برچسب های شهدا را چاپ میکرد زیر بیشتر این پوسترها به توصیه ی اونوشته بودند جبهه ی فرهنگی علیه تهاجم فرهنگی - گمنام. 🦋همراهمون باشید😉 🌸| 🆔 @safiran_isAr