🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
#داستان_واقعی
#سرزمین_زیبای_من🇮🇷
#قسمت_۱۰۷
*═✧❁﷽❁✧═*
حال عجیبی داشتم ! حسی که قابل وصف نبود ، چیزی درون 💔من شکسته شده بود ، از درون می سوختم ، روحم درد می کرد و اشک بی اختیار از چشم هام پایین😭 می اومد ؛ تمام سال های زندگیم از جلوی چشمم عبور می کرد ، تمام باورهام نسبت به دنیا و انسان هایی که توش زندگی می کردن فروریخته بود ، احساس سرگشتگی 😢عجیبی داشتم، تمام عمر از درون حس حقارت می کردم ، هر چه این حس و تنفرم از رنگ پوستم بیشتر می شد، از دنیا و انسان هایی که توی اون زندگی می کردن ، بیشتر متنفر😖 می شدم ،هر چه این حس حقارت بیشتر می شد، بیشتر دلم می خواست به همه ثابت کنم ، من از همه شما بهتر و برترم اما به یک باره این حس در شکست😢
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷