⚫️ (۴۶) «عمروبن قرظه» 🍀عَمرو بن‌ قَرَظَه بن کعب انصاری، که اصل او از مدینه بود ولی در کوفه می‌زیست. 🌿پدرش قرظه انصاری از اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله و امام علی علیه السلام و همچنین از راویان احادیث آن بزرگواران بود. قرظه در غزوات زمان پیامبر (ص) شرکت داشت. او از جمله ده نفری بود که عمر بن خطاب در زمان حکومت خود آنان را به کوفه فرستاد تا مردم آن خطه را با احکام اسلام آشنا سازند و آیین دینداری را به آنان بیاموزند. قرظه در محله انصار شهر کوفه منزلی ساخت و در آن سکونت کرد. 👈 سپس در دوران خلافت امام علی علیه السلام از سوی آن حضرت مناصبی را بر عهده گرفت. گویند او کارگزار خراج آن حضرت در عین‌التمر بود. وی در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان در رکاب امام علی (ع) شرکت فعال داشته و در صفین پرچم‌دار انصار بود. مدتی نیز از طرف امام علی (ع)، حاکم فارس بود و در سال 51 هجری درگذشت. قرظه دو پسر به نام‌های عمرو و زبیر داشت که در کربلا عمرو در سپاه امام حسین (ع) و برادرش در سپاه عمر بن‌ سعد بود. 🥀عمرو ششم محرم وارد کربلا شد و به امام حسین علیه السلام پیوست. او از یاران بسیار فعال امام حسین (ع) محسوب می‌شد و عاشقانه از امام حسین (ع) دفاع می‌کرد. به‌ طوری که همراه سعید بن عبدالله پاسداری و حفاظت از جان امام حسین (ع) را به عهده گرفت و در این راه مورد اصابت چندین چوبه تیر قرار گرفت و مجروح شد. 👈او قبل از اینکه عازم میدان شود، هر تیر و شمشیری که به جانب امام حسین (ع) می‌آمد، به جان می‌خرید. 💥امام‌ حسین ‌(ع) که‌ می‌دید پی‌درپی‌ ‌برای‌ عمر بن‌ سعد کمک می‌آید و آنان آماده‌ کارزار هستند، عمرو بن‌ قَرَظَه ‌انصاری‌ را برای تعیین وقت مذاکره با پیامی‌ بدین‌ مضمون‌ نزد عمر بن‌ سعد فرستاد که‌: من‌ می‌خواهم‌ چند کلمه‌ای‌ با تو گفت‌وگو نمایم‌. بنابراین‌ شبان‌گاه‌ در محلی‌ بین‌ دو لشکر منتظر تو هستم‌. عمر بن‌ سعد پذیرفت‌ و شبانه‌ با بیست‌ نفر از همراهان ‌خود حرکت‌ کرد. امام حسین (ع) نیز با بیست‌ نفر از یارانش‌ از جمله عمرو از اردوی‌ خود بیرون‌ آمدوتحت شرائطی گفتگوصورت گرفت. 👈پس از نماز ظهر عاشورا، عمرو بن قرظه با اذن امام ‌حسین علیه السلام به‌ میدان‌ شتافت‌ و در حالی‌ که رجز می‌خواند، جنگید و چند نفر را از پای‌ درآورد.  🎋 او تعریضاً بر عمر بن‌ سعد که خانه و دارایی‌اش را بهانه نپیوستن به امام حسین (ع) کرد، این رجز را ‌خواند: «سپاه‌ انصار دانسته‌اند که‌ من‌ از کسی‌ که‌ مسئولیت‌ حفظ‌ جانش‌ با من‌ است‌، حمایت‌ و حفاظت‌ می‌کنم‌. ضربه‌های‌ من‌ همانند ضربه‌های‌ جوانی‌ است‌ که‌ از صحنه‌ نمی‌گریزد. جان‌ و مال‌ من‌ فدای‌ حسین‌ باد!» 🌴عمرو با هشیاری‌ تمام‌ در برابر تیرها و نیزه‌ها می‌ایستاد تا از امامش‌ دفاع‌ کند. سرانجام‌ در اثر خون‌ریزی‌ بسیار از میدان‌ بازگشت‌ و از امام‌ حسین علیه السلام پرسید: آیا وظیفه‌ خود را به‌جا آوردم‌؟ حضرت‌ فرمودند: آری‌! سلام‌ مرا به‌ رسول‌ الله (ص) برسان‌ که‌ من‌ نیز به‌ زودی‌ در پیشگاه‌ او حاضر خواهم‌ شد. او چند لحظه‌ بعد به‌ شهادت ‌رسید. 😰 👈زبیر برادرعمروفریاد زد و امام‌ حسین (ع)‌ را به‌ گمراه‌ کردن‌ برادرش‌ عمرو متهم‌ کرد. امام‌ حسین (ع) فرمود: خدا او را هدایت‌ کرده‌ است‌. آن‌ شخص‌ بر امام‌ حسین (ع) حمله‌ آورد که‌ نافع‌ بن‌ هلال‌ با ضربه‌ای او را مجروح ‌کرد.