☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
#داستان_واقعی
#من_زنده_ام
#قسمت_۷۰
*═✧❁﷽❁✧═*
رحیم می گفت: هر روزتعداد بیشتری به صف معترضین✊ اضافه می شه و ساواک دنبال اینه که چند نفر رو دستگیر کنه تا از بقیه زهر چشم بگیره، ما هم بیانیه دادیم.
شاید از این طریق هم حقوق و دستمزد💶 کارگرا اضافه بشه و هم خواسته ی کارمندا و مهندسا برآورده بشه. یه خواسته دیگه مون، اخراج شرکت های خارجی از پالایشگاه و شرکت نفته.
رحیم در ادامه صحبت هایش گفت: موقع اجتماع کارگرا و کارمندا، مهندس انصاری; مدیر عامل شرکت نفت با ژست مردمی بین معترضین حاضر شد😎و با لحن ملتمسانه و مودبانه این اعلامیه ها رو می خوند:
👈شما می دانید که اعلیحضرت شاهنشاه کارکنان صنعت نفت را جزء وفادارترین بخش جامعه می داند و به شما اطمینان و اعتماد کامل دارد و این موهبت الهی و سرمایه ی ملی را که نبض و شاهرگ سیاسی- اقتصادی کشور است به شما سپرده و چشم👁 امیدش به شماست.
او می داند که شما کارگران با چه زحمتی نفت را از اعماق زمین 🌎بیرون می کشید و به داخل لوله ها می فرستید و تا حالا چندین نفر خونشان در راه این نفت ریخته شده است و یا دوستان دیگرتان که در آبادان نفت را تصفیه می کنند.
و این نفت تصفیه شده، خانه های سرد و یخ زده ی هموطنانتان را در فصل سرد و یخبندان🌨 در دورترین جاهای ایران گرم می کند. شکم فرزندان این ملت با دسترنج شما سیر می شود.
ماشین ها و قطارها 🚞و هواپیماها✈️ با همین گازوئیل و بنزین است که حرکت می کند.
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
👈 ادامه دارد... 🔜👉
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️