هدایت شده از آیات الهی
✨علل سکوت حضرت امیر در برابر توطئهء سقیفه✨ پیغام هشتم: چرا حضرت امیر پس از ۲۵ سال که خلافت را به ناحق از ایشان ربودند، حالا حاضر به قبول حکومت نیستند و ترجیح می دهند خلیفه، فرد دیگری باشد و ایشان برای مردم، وزیر و مشاور خلیفه بمانند: 👈 امام، این سخنان را، آن هنگام فرموده است که مردم پس از کشته شدن عثمان خواستند با ایشان بيعت کنند: 🌷 خطبهء نود و دوم نهج البلاغه 🌷 مرا رها کنيد و به ديگری التماس کنيد، زيرا ما به استقبال امری می رويم که جنبه ها و رنگهايی دارد که دلها بر آن تاب نياورد و عقول بر آن ثبات نمی دارد. آفاق فضای آينده را ابر فراگرفته و راه راست، ناشناخته است. و بدانيد! قطعا اگر پاسخ مثبت در اين امر به شما بدهم، طبق آنچه که می دانم، با شما عمل خواهم کرد و به سخن هيچ گوينده و ملامت هيچ ملامتگری گوش نخواهم داد. و اگر مرا رها کنيد، من مانند يکی از شما خواهم بود. و شايد من شنواتر و مطيع تر از همهء شما به آن کسی خواهم بود که امر زمامداری خود را به او بسپاريد. و من برای شما وزير باشم، بهتر از آنست تا امير شما باشم 🌷 👈 بعد از رحلت رسول خدا، خلفايى كه بناحق روى كار آمدند، سنت و سيرهء رسول الله را تغيير داده، بيت المال را از روى عدل و درستى ميان مردم قسمت نكردند، بلكه به دلخواه، هر كارى خواستند انجام دادند. و قوی را بر ضعيف ترجيح دادند، و دست آخر هم عثمان، اقارب و خويشاوندش را از بنى اميه بر سایر مردم، برترى داد و سالهاى دراز به همين منوال رفتار شد، و مردم سنت و سيرهء رسول اكرم را از ياد بردند، اكنون كه آمده بودند با امام عليه السلام بيعت نمايند منظورشان آن بود كه آن حضرت هم به رويهء سه خليفهء پيش از خود رفتار كند، پس آن بزرگوار براى اتمام حجت و اينكه بدانند او بر خلاف سنت‏ و سيرهء رسول خدا كارى انجام نمی دهد و می دانست که قطعا آنها نقض بيعت خواهند نمود، لذا اين سخنان را فرمود. در حقیقت این پاسخ حضرت امیر است به همهء کسانیکه می گفتند و می گویند: اگر آن حضرت از جانب رسول خدا به خلافت نصب گرديد و در حقيقت امامت و امارت، از آن او بود، پس چگونه استعفاء ‏نمود؟ 👈 به این دلیل که امام عليه السلام مى ‏دانست كه بالأخره مردم دست از عهد و پيمان برداشته و با او همراه نخواهند ماند، از اينرو فرمود: ما بكارى اقدام مى‏ نماييم كه آنرا روها و رنگهاى گوناگون است. و این، پیش بینی مشكلاتى بود که در آینده پیش آمد: جنگ با ناكثين (طلحه و زبير و اصحاب جمل كه پيمان خود را شكستند)، و جنگ با قاسطين (معاويه و لشگر شام كه به آن حضرت ياغى شدند)، و جنگ با مارقين (خوارج نهروان كه كافر شدند). ◾ حضرت امیر با توجه به شناختی که از مردم داشتند، این آینده برایشان کاملا و بخوبی قابل پیش بینی بود که مردم در پيش آمدها شكیبایی ندارند و عقلها زير بار حکومت آن حضرت نخواهد رفت بلكه انكار خواهند نمود. به این معنی که امام می دانست اگر خواست مردم را قبول کرده و خلیفهء آنها شود، مردم او را نخواهند پذیرفت و زیر بار فرمانش نخواهند رفت و دیگر کاری از امام برای مردم ساخته نیست. اما اگر خلیفه فرد دیگری باشد، امام می تواند بعنوان مشاور و وزیر، مقابل اشتباهات خلیفه بایستد و از مردم دفاع کند. و متاسفانه، همین شد که امام، پیش بینی فرموده بود. مردم پس از مدتی که از خلافت امام گذشت، گفتند کاش با تو بیعت نکرده بودیم. نمی دانستیم چنین خواهی کرد! چه دردناک!! / ادامه در پیغام فردا إن شاءالله/