پیامبر صلی الله و علیه و آله، برای صرف غذا منزل یکی از اصحاب دعوت بودند، از مسجد خارج شدند و عده‌ای از اصحاب  به دنبال ایشان روانه. امام حسین علیه السلام آن کودک شیرین و زیبا، در کوچه با همسالان خود مشغول بازی بود. پیامبر ص بسوی او رفتند تا در آغوشش بگیرند. حسین علیه السلام با خنده‌ای کودکانه از دست پدربزرگ فرار کرد. پیامبر صل الله و علیه و آله با لبخندی دلنشین و عمیق به دنبال او دویدند و بعد از چند بار  تعقیب و گریز نوه دوست داشتنی خود را به گرمی آغوش کشیدند. یک دست خود را پشت گردنش و دست دیگر را زیر چانه او گرفتند و بالا آوردند، گونه و چانه‌اش را بوسه باران کردند و فرمودند: حسین علیه السلام از من است و من از حسین علیه السلام ، خداوند دوست‌دار کسی است که حسین علیه السلام را دوست بدارد. آری اینجا عشق و عاشق و معشوق یکی شدند، پیامبر کسی را در آغوش گرفت و بوسید..‌. که می‌دانست روزی خون گلویش در گودی قتله گاه، قبله نمای هدایت میشود. حسین علیه السلام عاشق خداست و همزمان خودش معشوق خداست. خداوند آنقدر حسین علیه السلام را دوست دارد که دوستداران او را هم دوست می‌دارد. عشق حقیقی ، عاشق حقیقی و معشوق حقیقی همه و همه حسین علیه السلام است و بس. جناب سعدی می‌گوید: ما از تو به غیر تو نداریم تمنّا .... حلوا به کسی ده که محبّت نچشیده مولای من با شنیدن نام تو جگرم می‌سوزد ، قلبم می‌شکند و چشمم می‌جوشد. ما مزّه شیرین عشق و محبّت تو را چشیده‌ایم ، چاره و درمان سوز جگر ما فقط خود خودت هستی ! مولای ما حسین علیه السلام جان! قلب ما را به معرفت و محبّت و اشک خودت نورافشانی بنما! 👇🌱 @saharshahriary