دلتنگ است و با اشک های گرمی که بی امان بر گونه هایش می‌بارد، همراه با بغض قلمش می‌نویسد: سلام ای کربلا ، ای قبلۀ دل ها سلام... نمی دانی چه قدر دلتنگت هستم... چه قدر دلتنگ آن خواب و رؤیا ها که تو را در آن دیدم... دلتنگ اشک های زائرانت... دلتنگ آن پاهای برهنه و تاول زده که به سوی تو می آمدند... دلتنگ آن لحظه هایی که مدارکمان را برای اسم نویسی آماده می کردیم... عجب شوقی داشت!! دلتنگ همان روزهایی که شوق آمدن داشتیم... دلتنگ لحظات آماده شدن برای حرکت... دلتنگ همان شوق ولذتی که هنگام سوار شدن داشتیم... دلتنگ راه... همان ساعاتی که انتظار دیدنت را می کشیدیم... دلتنگ لحظات سخت انتظار... وبالاخره.... دلتنگ ... رسیدن به تو... دلتنگ بین الحرمین... دلتنگ تشنگی وگرمای سوزانت... دلتنگ آن لحظه که صحن وسرای امامم حسین (ع) و مولایم ابالفضل (ع) را دیدم... دلتنگ دعای بلند زائران... دلتنگ همان اشک های زلال و پاکِ از اعماق وجود... آه کربلا... من چه قدر دلتنگت هستم... #هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱 @saharshahriary