بسم الله الرحمن الرحیم از من می‌ترسی؟ نه که نمی‌ترسم! برای چی بترسم؟ معلومه که می‌ترسم! چرا نترسم؟ من از شما می‌ترسم. از پلاکاردها، بنرها، مقواهای توی دستتان. از استوری‌هایتان. از نظراتتان پای یادداشت‌های این و آن بیشتر از هرچیز می‌ترسم. تمامیت‌خواهید و تمامیت‌خواهی ترسناک است. خودحق‌پندارید و خودحق‌پنداری، وقتی طرف مقابلش، باطل‌انگاری هرکه جز خودتان باشد، ترسناک است. من از شما نمی‌ترسم، از آیندهٔ ایرانی که به دست شما بیفتد می‌ترسم. می‌ترسم چون تاریخ بوسنی را خوانده‌ام، سوریه و عراق را دیده‌ام، افغانستان شریف جلوی چشمم است. دنیا بارها نشانم داده هرجا ملتی نتوانند تنوع و تفاوت را، مادامی که از اخلاق و انسانیت تجاوز نکند، بپذیرند، محکوم به مکافات‌اند. محکوم به تماشای مرگ استقلال، به جداافتادن از هم، به خنجر کشیدن بر هم. باور کنید دارم دربارهٔ خود شما حرف می‌زنم. شما که روی برگهٔ رأیتان می‌نویسید جلیلی، قالیباف، پزشکیان، زاکانی، پورمحمدی، قاضی‌زادهٔ هاشمی. شما همه‌جا هستید. در ستاد جلیلی اگر باشید، غیر خودی‌ها همه ضدانقلاب و نفوذی‌اند. در ستاد قالیباف، غیرخودی‌ها بی‌بصیرتند. در ستاد پزشکیان، غیرخودی‌ها دگم متحجر بی‌سواد بسته. الی آخر. من از شما که هرکس جز خودتان اشتباه است، می‌ترسم. من از شما که تفاوت و حساسیت انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را درک نمیکنید می‌ترسم. از شما که با کسی جز خودتان نمی‌توانید گفت‌وگو کنید می‌ترسم، چون آدم وقتی نتواند با دیگران درست حرف بزند و احساس کند باید نظر خودش بشود ولاغیر و نتواند به تفاوت سلیقه میلیون ها ایرانی احترام بگذارد پس، نمی‌تواند با آنها کار کند و ایران امروز بیشتر از هروقت دیگری محتاج آدم‌هایی‌ست که برایش با دل و جان، شانه‌به‌شانهٔ هم کار کنند. معلوم است مشکلی با فعالیت انتخاباتی و هواداری و حمایت از یک نامزد خاص ندارم. قبلاً هم گفته‌ام شور انتخاباتی و کری‌خوانی را حتی دوست دارم و معتقدم به پرشدن صندوق‌ها کمک می‌کند، اما کیست که نداند هواداری با تخریب و توهین و تهمت فرق می‌کند؟ این‌طور که شما دارید هرکه جز نامزد محبوب خودتان را تکفیر می‌کنید، فرداروز رویتان می‌شود در چشم چند میلیون رأی‌دهنده به هر که غیر مطلوب شما، نگاه کنید؟ رویتان می‌شود مشارکت بالا طلب کنید؟ شما که اگر نامزدتان رأی نیاورد می‌خواهید چهارسال یقهٔ هرکس به غیر او رأی داده بگیرید، چطور انتظار دارید مردم باور کنند تلاشتان ملی است و حزبی نیست؟ هیچ اشکالی ندارد آدم کار حزبی کند، اما به شرط آن‌که یادش نرود این احزاب همه در بطن این وطن کعنا پیدا می‌کنند. ایران اگر ضعیف شود، اصولگرا و اصلاح‌طلبی که حبّ وطن دارند، با هم عزادار می‌شوند. تا دیر نشده، به اخلاق برگردید. مسلمانی کنید. نگذارید ایران ما گوشت قربانی شود… ‌پی‌نوشت: تیتر مطلب، دیالوگی است میان پیرمردی که در آژانس شیشه‌ای گیر افتاده بود و حاج‌کاظمی که در آژانس شیشه‌ای گیر افتاده بود. 👇🌱 @saharshahriary