✂️ برش‌هایی از دیدار خانوادۀ شهدای مسیحی با مقام معظّم رهبری 🎄 به مناسبتِ آغاز سال جدید میلادی 🔷 رافیک: از ما هفت برادر، سربازیِ چهار نفرمان در زمان جنگ گذشت. هایسنیک و من و دیوید، از جبهه به سلامت برگشتیم و یورا، طفلک شهید شد. 🔸 سال هفتادوسه، یعنی هشت سال بعد از شهادت یورا بود. شب کریسمس بود و قرار بود مهمان داشته باشیم. قرار بود بیایند و دربارۀ یورا حرف بزنند و سؤال کنند. آن شب، من بودم و پدرم و مادرم و سه‌تا از برادرهایم. مهمان‌ها آمدند، اما سؤالی نپرسیدند. همین‌طور چند دقیقه صحبت‌‌های متفرقه کردند. بعد از چند دقیقه، یک‌دفعه به ما گفتند که رهبر انقلاب الان می‌آیند به خانۀ شما: آیت‌الله خامنه‌ای. 🔹 پدر و مادرم، پیرمرد و پیرزن، آن‌قدر هول شدند که هیچ سابقه نداشت. مادرم بلند شده بود و بااینکه خانه تمیز بود، خانه را تمیز می‌کرد! من و برادرها هم که اصلاً باورمان نمی‌شد! آخر مگر می‌شد آقای خامنه‌ای... اما شد! 🔸 یعنی اگر آن شب به چشم خودم نمی‌دیدم، باور نمی‌کردم ایشان به دیدار یک خانوادۀ ارمنی رفته باشند؛ اما خودم با دو چشم خودم دیدم ایشان را... 📚 کتاب مسیح در شب قدر، منزل شهید یورا سرداریان، در تاریخ ۱۳۷۳/۱۰/۱۲ 📕 خرید کتاب مسیح در شب قدر 🛒 فروشگاه اینترنتی صهـبا