📚بہوقتڪتاب:
#آفټابدࢪحجاب🥀
✍🏻نویسند:سیدمهدۍشجاعے
پاࢪت ۳۷
خویش دفع مى کند، یا سپر به تیرهاى رعدآساى دشمن مى ساید، یا در محاصره نامردانه سیاهدالن چرخ مى خورد،
یا به ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده اى ، از اسب فرومى افتد...
آرى ، لحن این الحول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است .
تو ناگهان از زمین کنده مى شوى و به سمت صدا پر مى کشى و از فاصله اى نه چندان دور، ذوالجناح را مى بینى که
بر گرد سوار فرو افتاده خویش مى چرخد و با هجمه هاى خویش ، محاصره دشمن را بازتر مى کند.
چه باید بکنى ؟ حسین به ماندن در خیمه فرمان داده است اما دل ، تاب و قرار ماندن ندارد. و دل مگر حسین است و
فرمان دل مگر غیر از فرمان حسین ؟
اگر پیش بروى فرمان پیشین حسین را نبرده اى و اگر بازپس بنشینى ، تمکین به این دل حسینى نکرده اى .
کاش حسین چیزى بگوید و به کالم و حجتى تکلیف را روشنى ببخشد.
این صداى اوست که خطاب به تو فریاد مى زند: ))دریاب این کودك را!((
و تو چشم مى گردانى و کودکى را مى بینى که بى واهمه از هر چه سپاه و لشکر و دشمن به سوى حسین مى دود و
پیوسته عمو را صدا مى زند.
تو جان گرفته از فرمان حسین ، تمام توانت را در پاهایت مى ریزى و به سوى کودك خیز بر مى دارى . عبداهلل
صداى تو را مى شنود و حضور و تعقیب را در مى یابد اما بنا ندارد که گوش جز به دلش و سر جز به حسینش
بسپارد.
وقتى تو از پشت ، پیراهنش را مى گیرى و او را بغل مى زنى ، گمان مى کنى که به چنگش آورده اى و از رفتن و
گریختن بازش داشته اى . اما هنوز این گمان را در ذهن مضمضه نکرده اى که او چون ماهى چابکى از تور دستهاى
تو مى گریزد و خود را به امام مى رساند.
در میان حلقه دشمن ، جاى تو نیست . این را دل تو و نگاه حسین هر دو مى گویند. پس ناگزیرى که در چند قدمى
بایستى و ببینى که ابجر بن کعب شمشیرش را به قصد حسین فرا مى برد و ببینى که عبداهلل نیز دستش را به دفاع از
امام بلند مى کند و بشنوى این کالم کودکانه عبداهلل را که :
تو را به عموى من چه کار اى خبیث زاده ناپاك !
و ببینى که شمشیر، سبعانه فرود مى آید و از دست نازك عبداهلل عبور مى کند، آنچنانکه دست و بازو به پوست ،
معلق مى ماند.
و بشنوى نواى ))وا اماه (( عبداهلل را که از اعماق جگر فریاد مى کشد و مادر را به یارى مى طلبد.
و ببینى که چگونه حسین او را در آغوش مى کشد و با کالم و نگاه و نوازش تسالیش مى دهد:
صبور باش عزیز دلم ! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودى با پدرت دیدار خواهى کرد و آغوش پیامبر را به رویت
گشاده خواهى یافت و...
و ببینى ... نه ... دستت را به روى چشمهایت بگذارى تا نبینى که چگونه دو پیکر عمو و برادر زاده به هم دوخته مى
شود.
حسین تو اما با اینهمه زخم ، هنوز ایستاده مانده است . ناى دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تکیه گاه
کرده است تا همچنان برپا بماند.
آنچه اکنون براى تو مانده ، پیکر غرق به خون عبداهلل است و جاى پاى خون آلوده حسین
ادامه دارد...
#امام_زمان🕯🍂'
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🖤🍃'