فکر میکنی شهید الکی شد صیاد دلها؟ ــ نوجوون بود، وقتی گفتن اقا چرا راهتو طولانی میکنی؟ بیا از همینور بریم خونه دیگه، چیگفت؟ گفت نه اینور مدرسه دخترونست نمیخوام حتی یه لحظه‌ام شده حواسمو پرت کنن . ــ دختره به گفت باید بامن رفیق شی، ازت خوشم میاد،، چیکار کرد؟ از فرداش موهاشو تراشید لباس گشاد و کهنه میپوشید با دمپایی تو محل راه میرفت ... ـــ حججی بچه‌شو دوست نداشت؟ تو صوتش بهش چیگفت؟گفت گاهیی لازمه برا بدست آوردن یه سری چیزای خیلی خوب یچیزایی ک دوست داری رو رها کنی، ول کنی و برررری ـ من تو و مامانتو دوست دارم ولی حضرت زینب و سیدالشهدا رو بیشتر ــ♥️ اره رفیق، اینجوری خودشونو، نفسشونو گذاشتن زیر پا تا تو دل جا بشن