🙏زیارت علیه السلام - آیت الله ره 📋آیت‌الله بهجت رحمه‌الله هر سال وقتی مشرف می‌شد برای مشهد، قبلش به زیارت حضرت عبدالعظیم در شهرری مشرف می‌شد. حتی دیگران را هم سفارش می‌کرد. حتی یادم هست چند نفر از دوستان خواستند مشرف بشوند کربلا، چند روز در مرز مهران معطل شدند و درست نشد بروند. وقتی برمی‌گشتند، آقای بهجت فرمودند: «به اینها پیغام بدهید قبل از اینکه بیایند قم، بروند زیارت حضرت عبدالعظیم، که ثواب زیارت سیدالشهدا علیه‌السلام را به اینها بدهند». 📋ایشان به‌سبب کثرت علاقه به زیارت امام هشتم علیه‌السلام از همان سال‌های پیش از ١٣۵٠، مقید بودند که تابستانها را در محضر مبارک آن حضرت باشند. مقید بودند که وقتی به تهران می‌رسند به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام نیز مشرف شوند. گاهی هم در تهران به منزل ما تشریف می‌آوردند. گاهی که در خدمت ایشان به زیارت می‌رفتیم، میدیدم که این عالم بالله دست میمالد به پای ضریح و میکشد به چشم و صورت خودش. هر سه بزرگوار [حضرت عبدالعظیم، امام‌زاده حمزه و امام‌زاده طاهر علیهم‌السلام] را زیارت می‌کرد. گاهی نهار در منزل از ایشان پذیرایی می‌کردیم و گاهی شب هم میماندند؛ چون آن موقعها با ماشین میرفتند. در برگشت هم باز برای زیارت به شهرری می‌آمدند. یک دفعه که از مشهد تشریف آورده بودند، قبل از اذان صبح رسیدند. آن‌قدر بی‌آلایش و بزرگوار بودند که به علی آقا اجازه ندادند درِ منزل ما بیاید که مبادا برای ما مزاحمتی باشد. میروند پشت درب صحن، عبایشان را پهن میکنند و همان‌جا مینشینند تا درها باز بشود و به حرم مشرف شوند. این جور در توسلشان به ائمه اطهار و عزیزانی که وابسته به ائمه اطهار بودند قوی بودند. برای حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام عظمت و احترام خاصی قائل بودند؛ نه از نظر امامزاده بودنش، بلکه از نظر اینکه حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام به مقامات عرفان و توحید رسیده بود. یعنی امامزاده بودن یک جهتش بود و مزید بر آن، عالم بالله بودن حضرت عبدالعظیم بود. 📋حجت‌الاسلام‌والمسلمین علی بهجت می‌گوید: در مسافرت‌هایی که همراه آقا از تهران می‌گذشتیم، اصرار داشتند که به حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام مشرف شوند؛ هم در مسیر رفت و هم در بازگشت. از جمله در سفر به مشهد مقدس اصرار داشتند که سر راه باید به حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام برویم و می‌فرمود: «اهل تهران اگر هفته‌ای یک مرتبه به زیارتش نروند، جفا کرده‌اند». از مشهد که برمی‌گشتیم، باز اصرار داشت که به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام برویم. برخی اوقات ما خسته راه بودیم و اسباب سفر مزاحممان بود، ولی ایشان از زیارت منصرف نمی‌شد. حتی یک بار اتفاق افتاد که ما حدود ساعت ۱۲ شب به تهران رسیدیم؛ حرم حضرت عبدالعظیم را بسته بودند. به در دیگری که در کوچه‌ای خلوت قرار داشت رفتیم، آن هم بسته بود. ایشان در آنجا پیاده شدند و کنار در قدری توقف نمودند. فکر کردیم زیارت مختصری کرده، برمی‌گردیم، ولی بعد از چند سلام و تحیت، عبا را از دوش برداشته، کنار درب صحن انداختند و روی آن قرار گرفتند و گفتند: «همین‌جا می‌مانیم تا در حرم باز شود!». وضو گرفتند و نزدیک اذان که در باز شد، رفتند داخل حرم. در سفرهای بعدی مسافرخانه می‌گرفتیم که آن‌طور پشت در به انتظار نمانیم و گاهی به منزل برخی ارادتمندان ایشان می‌رفتیم. 🔗 کانال انس با 🆔 @sahife2