❇️ ترجمه ابیات
#خلیفه_و_اعرابی 16
قسمت چهارم
اولا بدان كه افراد مختلف بشر در اين جهان مثل حروف الفبا ساختمان و روح و روانشان با هم اختلاف دارد
در حروف مختلف اختلافاتى هست اگر چه سر هم رفته همه حرف هستند و يكى محسوب مىشوند اينها مثل ساعات روزاند كه از اول تا آخر يك روز محسوب مىشود ولى هر ساعت و دقيقه با ساعات و دقايق ديگر اختلاف دارد.
از يك رو با هم ضدند و از يك روى ديگر با هم متحدند زيرا همه بشرند.
روز قيامت روزى است كه حقيقت اين افراد را خوب يا بد عرضه مىكنند و آشكار مىسازند و البته طالب عرضه شدن كسى است كه داراى جلال و حشمت و زيور و زينت باشد.
هر كس كه روان او چون هندو سياه باشد آن روز نوبت رسوايى او است
چون چهره روشنى نداشته زشت و بد تركيب است طالب شب و تاريكى خواهد بود كه پرده بدى و نقاب چهره زشت او باشد
او چگونه برگ گل را خار نشمارد در صورتى كه بهار دشمن اسرار او بوده زشتيش را آشكار مىسازد.
ولى آن كسى كه سر تا پا گل و سوسن است بهار براى او چون دو چشم روشن مطبوع و دل پذير است.
خار بىمعنى طالب خزان است تا با گلستان دعوى همسرى كند.
خزان را دوست دارد براى اينكه حسن گل و عيب او را بپوشاند و كسى رنگ گلستان و ننگ خار را نبيند
پس خزان بر او بهار و مايه زندگى است كه سنگ با ياقوت پاك در آن فصل يكى ديده مىشوند
باغبان هم مىداند كه خزان اين خاصيت را دارد ولى ديدن يكى از ديدن جهانى بهتر است
تمام جهان يك نفر است و آن يك نفر شاه است چنان كه در فلك هر ستارهاى جزء ماه است
جهان عبارت از همان يك نفر است و باقى ديگر طفيلى وجود او هستند
پس از گذشتن خزان و زمستان هر نقش و نگارى از طبيعت با زبان طبيعى مىگويند مژده مژده كه بهار رسيد
تا شكوفهها درختان را چون زره در بر گيرند و تكمه ميوهها ظاهر شوند
وقتى شكوفه ريخت ميوه از زير آن سر بر مىآورد مثل اينكه وقتى تن شكسته شد جان سر بلند مىكند
ميوه بمنزله معنى است كه صورت آن شكوفه است ميوه نعمت و شكوفه مژده رسيدن آن است
وقتى شكوفه ريخت ميوه آشكار شد اينكه كم شد آن افزون گرديد
نان اگر خورد و شكسته نشود كى قوت بدن خواهد شد خوشههاى انگور تا فشرده نشوند كى تبديل بشراب خواهند شد
اگر هليله با داروها خورد نشود كى باعث صحت مزاج خواهد شد
👈پایان ترجمه
#مثنوی_معنوی_138
🙏کانال انس با
#صحیفه_سجادیه
🆔
@sahife2