انس با صحیفه سجادیه
❇️ حکایت رفتن #گرگ_و_روباه در خدمت شیر به شكار قسمت اول 👈 شیر و گرگ و روبهی بهر شکار رفته بودن
🔴شیر و گرگ و روباهی با هم برای شکار به کوهسار می روند تا با کمک یکدیگر دام ها و بندهای شکار را محکم ببندند تا صیدها را گرفتار سازند. شیر نر اگر چه خود را در سطح آنها نمی دید که به همراهشان به شکار برود، اما نسبت به آنها بزرگواری کرد و رفاقت نشان داد. برای یک شاه این گروه و جماعت زحمت است، ولی با آنها همراه شد، چرا که از طرفی هم گروه مایه رحمت است. به این شکل ماه از ستارگان عار دارد ولی آن ماه در میان ستارگان بود تا به رفیقان و همراهان خود کرم و بزرگواری کند. به طور مثال خداوند در آیه 159 سوره آل عمران به پیامبر دستور می دهد که "... در کارها با مسلمانان و اصحاب خود مشورت کن..." اگر چه هیچ رای و نظری نمی تواند با رای و نظر پیامبر برابری و همانندی کند. یا در ترازو "جو" همراه و طلای گرانقیمت است و این همراهی دلیل بر آن نمی شود که جو ارزشی همانند طلا داشته باشد. ( جو مقیاسی برای فلزات قیمتی مانند طلا و نقره بوده است.) یا مثال دیگر اینکه، روح همراه کالبد است مانند سگ اصحاب کهف که نگهبان درگاه بود، ولی این همراهی دلیل این نیست که روح مانند جسم است و سگ به مقام اصحاب کهف رسیده باشد. وقتی که این گروه به سمت کوه رفتند، در آنجا گاو کوهی، بز کوهی و خرگوشی درشت پیدا کردند و کارشان به سامان بود. هر کسی که مطیع شیر باشد و از او تبعیت کند روز و شب کبابش قطع نمی شود. منظور مولانا از این بیت این موضوع است که هر کس که در خدمت و تبعیت شیران بیشه حقیقت و عارفان کامل باشد، از علوم و معارفی که روزی و رزق آسمانی و قوت روحانی است بی نصیب نمی ماند. گرگ و روباه تا این حد توقع داشتند که شکارها طبق عدالت شاهانه تقسیم شود اما طمع و توقع گرگ و روباه به دل شیر افتاد و حقیقت حال آنها به او معلوم گشت و شیر توانست منشا طمع آنها را بیابد. هر کس که شیر اسرار و سالار حقایق نهفته باشد، هر چه در ضمیر دیگران بگذرد، او را واقف می کنند. ای دل اندیشناک آگاه باش و دلت را از اندیشه بد و قبیح در محضر او حفظ کن. او تمام افکار و اندیشه های باطنی تو را می داند، و خر را ساکت و آرام می گرداند. یعنی مماشعات می کند و برای پوشاندن اسرارت حتی به رویت لبخند می زند. شیر با آنکه وسوسه درونی آنها را می دانست چیزی نگفت و رعایت حال ایشان را کرد و حرمت آنها را نگه داشت. اما پیش خود گفت: ای فرومایگان گدا صفت، من سزای شما را به نحوی که شایسته شماست خواهم داد. آیا رای و اندیشه من برای شما کافی نیست؟ آیا اینچنین در مورد من و بخشش من گمان می کنید؟ ای گرگ و روباهی که اندیشه و خرد شما جملگی از رای من ناشی شده و همه آنها بر اثر بخشش جهان گستر من بوجود آمده است. جهان را از ننگ شما پاک می کنم تا این حکایت در دنیا باقی ماند و جهانیان از آن عبرت بگیرند. شیر با اینکه این فکرها را می کرد، آشکارا لبخند میزد. اما بدان که نباید از تبسم شیر اسوده خاطر باشی. مال دنیا تبسم و لبخند حق تعالی است و همین مال ما را مست و غافل و پوسیده کرده است. 🙏کانال انس با 🆔 @sahife2