قسمت دوم 🔴در ریاض السالکین فی شرح صحیفه سید الساجدین علیه السلام، جلد ۴، صفحه ۴۶۲ در ذیل این فقره آمده : «فکانه علیه السلام خشى ان ینکر علیه اتساعه فى الکلام بالتوبه، و استرساله فى النطق بطلب المغفره می‌گوید: مثل این است که حضرت در این دعا زیاد از توبه صحبت کرده است، حالتِ امام مثل این است که به ایشان گفته باشند چقدر تو این را گفته‌ای، نه اینکه گفته باشند، مثلِ این است، «خشى ان ینکر علیه اتساعه فى الکلام» امام احتیاط کردند که به واسطه‌ی این اندازه وسعت دادنِ کلام از ایشان انتقاد شود، می‌گوید: «فاخذ فى الاعتذار عن ذلک» باید اعتذار کنید تا… این تکرار کردن یک سرّی دارد، وقتی من در محضرِ بزرگی رفته‌ام و یک مطلبی را چند مرتبه تکرار می‌کنم، می‌گویند: دیگر بس است، می‌گویم: نمی‌خواهم زیاد حرف بزنم، مصلحت این است، اجازه بدهید بگویم که چرا چهار مرتبه گفتم. پس یک سرّی دارد، می‌دانم تکرار کردم، اما این برای این نیست که من گناهانِ خود را بد نمی‌دانم یا فراموش کرده‌ام، چرا؟ به گناه چه ربطی دارد؟… به علّتِ دوم توجه کنید، می‌گوید: اگر یک بنده‌ای مراقبِ خدا باشد و گناه کرده باشد، کارِ او به جایی می‌رسد که اصلاً زبانِ او خشک می‌شود، می‌خواهد این را برساند که خدایا! من که حرف می‌زنم، اولاً نمی‌خواهم نعوذبالله زیاد حرف بزنم، یک فلسفه‌ای دارد که می‌گویم، ثانیاً نه این است که گناهِ خود را فراموش کرده باشم، درست است که این گناهانی که من دارم اصلاً نباید اجازه می‌داد من الآن حرف بزنم، در ادامه شارح می‌گوید: «و ذلک ان العبد المراقب لربه الخائف من ذنبه اذا علم اطلاع الله تعالى علیه، و تحقق ان لا منجى منه الا الیه، امتلا قلبه هیبه، و انقبضت نفسه حیاء، و ارتعدت فرائصه رهبه، فاقتضى ذلک ان لا یطاوعه لسانه بلفظ و لا جنانه بمعنى و لا جوارحه بحرکه» گر درست فکر کند که من چه کاری کرده‌ام و در مقابل چه کسی هستم، دیگر اصلاً زبانِ او کار نمی‌کند، حضرت سجّاد علیه السلام می‌خواهند این‌ها را به مت القاء کنند، نه این باشد که واقعاً خودشان بخواهند بگویند خدایا ببخشید من زیاد گفته‌ام، نه! می‌خواهد به ما بگوید که اولاً اگر در حضورِ بزرگ زیاد صحبت کردید متوجّه بشوید، بعد هم اگر حقایقِ گناهانتان را بدانید، اصلاً اینقدر جرأت نمی‌کنید که حرف بزنید، زبانِ شما خشک می‌شود. پس دو جهت شد، یکی معذرت‌خواهی از تکرارِ کلام و دوم اینکه اصلاً گناه نباید می‌گذاشت من حرف بزنم. «فَمَا کلُّ مَا نَطَقْتُ بِهِ عَنْ جَهْلٍ مِنِّی بِسُوءِ أَثَرِی، وَ لَا نِسْیانٍ لِمَا سَبَقَ مِنْ ذَمِیمِ فِعْلِی» نه نسبت به گناهانِ خود جاهل هستم و نه بدی‌های خود را فراموش کرده‌ام، «لَکنْ لِتَسْمَعَ سَمَاؤُک وَ مَنْ فِیهَا» خدایا! تکرار می‌کنم که آسمانِ تو و کسانی که در آسمان هستند بشنود، همه بدانند من به گناهِ خود اقرار کردم، «وَ أَرْضُک وَ مَنْ عَلَیهَا» و زمینِ تو و آن کسانی که روی زمینِ تو هستند بشنوند… چه چیزی را بشنوند؟ «مَا أَظْهَرْتُ لَک مِنَ النَّدَمِ» این پشیمانی که من ظاهر کرده‌ام را بشنوند و همه بدانند که من پشیمان شده‌ام، «وَ لَجَأْتُ إِلَیک فِیهِ مِنَ التَّوْبَهِ» توبه‌ی من را بشنوند… اگر بشنوند چه می‌شود؟ پس چه شد؟ خدایا! من نمی‌خواستم تکرارِ مکرّرات کنم، تکرار کردم که آسمانِ تو و اهلِ آن بشنوند، و زمینِ تو و اهلِ آن بشنوند، اگر بشنوند چه می‌شود؟ «فَلَعَلَّ بَعْضَهُمْ بِرَحْمَتِک یرْحَمُنِی لِسُوءِ مَوْقِفِی» بلکه خدایا بعضی از این اهلِ آسمان و اهلِ زمین که می‌شنوند به رحمتی که تو در دلِ آن‌ها می‌اندازی به من رحم کنند، بخاطرِ این جایگاهِ بدی که من دارم، «أَوْ تُدْرِکهُ الرِّقَّهُ عَلَی لِسُوءِ حَالِی» بعضی از آن‌ها دل‌شان به من بسوزد و بر من رقّت بگیرند، اگر بشنوند و دل‌شان بسوزد و رقّت بگیرند چه می‌شود؟ «فَینَالَنِی مِنْهُ بِدَعْوَهٍ» یک دعا در حقِّ من کنند، «هِی أَسْمَعُ لَدَیک مِنْ دُعَائِی» آن دعای آن‌ها در نزدِ تو شریف‌تر از دعای خودم باشد، «أَوْ شَفَاعَهٍ أَوْکدُ عِنْدَک مِنْ شَفَاعَتِی» یک شفاعتی بکند که از شفاعتی که من می‌خواهم مؤکّدتر باشد، «تَکونُ بِهَا نَجَاتِی مِنْ غَضَبِک وَ فَوْزَتِی بِرِضَاک» اصلاً ممکن است این‌ها صدای من را بشنوند و یک کاری کنند که من از عذابِ تو نجات پیدا کنم و رستگار بشوم. این مضامین جز در صحیفه سجّادیّه، هیچ جای دیگری نیست. 👤آیت الله کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2