قسمت 12 ✳️ قطع روابط با بنى هاشم‏ قريش متوجّه شد كه ابوطالب از برادر زاده خود سخت دفاع مى‏كند، ناچار در دارالنَّدْوَه كه محلّ شوراى آنان بود گرد آمده و پس از مشورت‏هاى زياد تصميم گرفتند كه صحيفه‏اى بدين مضمون بنويسند كه هيچ يك از ما حقّ هيچ گونه معامله و داد و ستد ومعاشرت و رفت و آمد و حتّى يك كلمه مكالمه با بنى‏هاشم نداشته باشد. پس نامه را به مضمون فوق نوشته و همگى امضا كردند و هم قسم شدند و آن را پيچيده در خانه كعبه آويختند. چون خبر اين صحيفه به ابوطالب رسيد، سراسيمه از خانه بيرون شد و به نزد قريش شتافت و گفت: اين خبر چيست كه شنيده‏ام؟! آنان اظهار كردند: اى ابوطالب! بيا برادر زاده خود را به ما تسليم كن و خود بر تمام ما امارت و آقايى نما، ابوطالب گفت: عجب مردمان بى انصافى هستيد، من اولاد خود را به شما بدهم كه او را به قتل برسانيد! هجرت به شعب ابى طالب‏ آنگاه به نزد بنى هاشم برگشت و گفت: عَلَيْكُمْ يا بَنى هاشِمٍ وَحِصْنَ الشِّعْبِ. اى بنى هاشم! براى حفظ جانتان داخل شعب ابى طالب شويد. پس همگى وارد شعب ابى طالب كه درّه‏اى بين دو كوه بود گرديدند. ابوجهل و عاص بن وائل و نضر بن حارث و عقبة بن أبى مُعَيط اطراف شعب پاس مى‏دادند و مراقب بودند كه كسى داخل شعب نشود و طعامى به مسليمن نرساند. كسى نمى‏توانست علناً آذوقه براى ايشان ببرد، ابوالعاص بن ربيع داماد آن حضرت در تاريكى‏هاى شب با صدمات زيادى مقدارى طعام و گندم و خرما بر شترش بار كرده و نزديك شعب كه مى‏رسيد شتر را رها كرده و خود مى‏رفت و شتر آذوقه به افراد شعب مى‏رساند. چون ابوطالب از ابوجهل و دستيارانش خائف بود، شبى چند بار جاى بستر رسول خدا صلى الله عليه و آله را در شعب عوض مى‏كرد مبادا مشركين نيمه شب بر سر او بريزند و آن بزرگوار را به قتل برسانند. مدّت سه تا چهار سال با كمال سختى و فقر و تنگدستى در شعب باقى ماندند، چنان كار بر آنها سخت شده بود كه فرياد گرسنگى اطفالشان از بيرون شعب شنيده مى‏شد! 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏3، ص: 13 دعای 🆔 @sahife2