2) گاهى يك نفر، آنقدر فقير و تهيدست است كه به قدر حداقل مخارج روزش را ندارد و گرسنه است، اين يك فقير است در حد اعلاى فقر. يك نفر ديگر فقيرى است كه به قدر نان خالى غذا دارد، اما از ساير نعمتهايى كه در يك وعده‏ى غذا سزاوار است كه مورد استفاده باشد محروم و فاقد آنهاست. اين هم يك درجه از فقر. يك درجه‏ى ديگر فقر اين است كه به قدر كفاف و با يك وسعت متناسب در زندگى دارد لكن از مال بسيار محروم است، اين هم يك درجه‏ى ديگر فقر است. در غنا هم عينا همين طور است: گاهى يك نفر غنى است، يعنى در حدى كه به مردم نياز ندارد و دست تمنى به سوى كسى دراز نمى‏كند و زندگيش بالنسبه با وسعت مى‏گذرد، اين يك قسم غناست. قسمى ديگر از غنا اين است كه ذخيره‏ى غذاى سالانه‏ى خود را در منزل دارد و از نظر زندگى خود و عائله‏اش مطمئن است، اين هم قسمى ديگر از غنا. اما غناى سوم براى كسى است كه سرمايه‏دار است و اموال بسيار گرد آورده و با حرص و ولع، على‏الدوام، در پى جمع مال و اندوختن ثروت مى‏رود و تمام عمرش در اين راه مصروف مى‏گردد، اين هم قسم سوم در امر ثروت.