‏ 2 ‏ 1 1 ✳️ سديد الدين محمد عوفى در كتاب «جوامع الحكايات» نقل مى‏كند: «تاجرى معروف و آبرودار و مورد توجّه مردم زيارت كعبه الهى كرد، جهت مخارج سفر مقدارى زر مهيا نمود و گوهرى نفيس كه قيمت آن سه هزار دينار بود با آن زر در هميانى نهاد و بر كمر بست. در منزلى از منازل راه به قصد قضاى حاجت از كاروان فاصله گرفت، هميان از ميان بگشاد و به كنارى گذاشت ومشغول قضاى حاجت شد، چون از كار خود فراغت يافت، برداشتن هميان را فراموش كرد و به راه خود ادامه داد، پس از مدتى از هميان ياد آورد به محل قضاى حاجت بازگشت ولى هميان را نيافت چون اموال ديگر در اختيار داشت و مى‏توانست ادامه سفر دهد، از گم شدن هميان غصّه‏اى به خود راه نداد. پس از اداى حج و بجا آوردن مناسك به وطن اصلى مراجعت نمود، در حالى كه در وطن انواع محنت‏ها به او حمله ور شد و كار به جايى رسيد كه جهت حلّ مشكل هر تيرى به تركش مى‏گذاشت و مى‏انداخت به خطا مى‏رفت و هر تجارت كه از راه تجربه پيش مى‏گرفت دچار خسران مى‏شد. در مدتى اندك تمام مال و منال او از دست برفت، از خوف مردم و ترس طلب كار و شرمسارى از دوستان و خلاصه شدت رنج و غم، وطن اصلى را وداع كرد و ترك شهر وديار نمود. 👈ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه ، ج‏ 7 ، ص: 289 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2