💠کشتی رفته بودیم برای مسابقات باشگاهی، ابراهیم در میان تماشاگران کنار ما نشسته بود مهمترین حریف او شخصی به نام قلی پور بود.ایشان بدنی تنومند داشت و حریفان خود را به راحتی شکست می داد .دوستانش حسابی او را تشویق کردند .بعد به میان تماشاگران آمد تا استراحت کند. آقای قلی پور رو به ما کرد و گفت :حریف بعدی من ابراهیم هادیه،شما اون رو می شناسید؟قبل از اینکه ماحرفی بزنیم خود ابراهیم گفت :من میشناسمش .عددی نیست ،سریع اون رو می زنی! ✳️✳️✳️ قلی پور خوشحال تر از قبل به رختکن رفت .شروع کرد به گرم کردن خودش چنددقیقه بعد گوینده سالن نام ابراهیم و قلی پور را برای مسابقه بعدی اعلام کرد.ابراهیم سرجایش نشسته بود .برای دومین بار نامش راصدا کردند .قلی پور و داور روی تشک بودند .ابراهیم لباسش را درآورد .درحالی که دوبنده را از زیر لباس پوشیده بودوبه سمت تشک رفت. ✳️✳️✳️ داور بدن ابراهیم راچک کرد و سوت زد .که آماده مسابقه شد،نگاهی به ابراهیم انداخت و با تعجب گفت :تو که... هنوز حرفش تمام نشده بود که ابراهیم زیر دوخم او را گرفت و از روی زمین بلندش کرد!یک دور بر روی تشک چرخید و او را به زمین زد پل نگه داشت .لحظاتی بعد قلیپور ضربه فنی شد. ابراهیم بلافاصله از جا بلندش کرد .حریفش را بوسیدو معذرت خواهی کرد!بعد هم گفت :شرمنده ما رفیق شما هستیم ببخشید. کسی باور نمی کرد که این مسابقه زمینه رفاقت آنها را فراهم کند.آنها رفقای بسیار خوبی برای هم شدند .ارتباط خوب آنها تا شهادت ابراهیم ادامه داشت. 📚برگرفته از کتاب سلام برابراهیم 2 @SALAMbarEbrahimm