.. یادتـ هستـ آن روزها که از شهادتـ حرف میزدی... سریع میگفتم: _رضایتـ زن براے شهادتـ لازم استـ میگفتی: رضایتتـ را که سر سفره عقـــد اعلام کردی! با اخم میگفتم : _ اگر قرار به شهادتـ باشد من از تو لایق ترمــ آقا!!! میخندیدی... بند پوتینهایت را میبستی: _اما من از تو دلتنگ ترمــ بانو... با گوشه چادرم اشک هایم را پاک می کنم... حال ، منم و انتظار یک لحظه بودن با تــو... من از تو لایق تر بودم اما، رفتی... تویی که از من دلتنگ تر بودی😔 @SALAMbarEbrahimm