آرزویش این بود که برود و دیگر برنگردد راستش را بخواهی؛ زندگی اش وجودش حرف هایش از جنس خدا بود؛ بوی خدا را میداد. عاشق بود، نه عاشق زندگی و زرق و برقش ، بلکه عاشق خدا بود. دلش میخواست هیچ نام و نشانی از او؛ بعد مرگش باقی نماند. دلش میخواست لباسی،پلاکی و هر نشانی که خبر میداد خودِ اوست محو شود و نباشد. دلش میخواست فقط خدا او را بشناسد و بس . برای همین است که نامش شد #گمنام @SALAMbarEbrahimm