! 🌷داخل کیفش یک دست لباس نظامی عراقی پر از جای ترکش و خون خشک داشت! گفتم: "این لباس به چه کار تو می آید؟" گفت: "من با این لباس کارهای بزرگی انجام میدهم." 🌷عکسی را نشانم داد که با لباس و کلاه عراقی در یک جیپ غنیمتی نشسته بود. تعریف مى كرد: "من با همین لباس ،چند بار به داخل عراقی ها رفتم و با آنها نان و ماست خوردم! با این جیپ هم با بچه ها در منطقه گشت می زنيم. این جیپ را هم از خودشان گرفتم." 🌷....حتی از دوستانش شنیدم در همین شناسایی ها مخفیانه خود را به کربلا رسانده بود! 🌹خاطره اى به ياد سردار شهيد على جاويدى