کانال کمیل
🌷زندگی نامه و خاطرات ذاکرشهید داوود عابدی ❤️ 💠 پای شکسته 1 🌹حاج محمود ژولیده 🍃درست به خاطر دارم،
📚قراریکشنبه ها 🌷زندگی نامه و خاطرات ذاکرشهید داوود عابدی ❤️ 💠 پای شکسته 2 🌹حاج محمود ژولیده 🍃گفتم : بیا این هم کمپوت، ولی چرا گچ پات رو ... پرید تو حرفم و با صدایی آرام گفت : پای من خوب شده . صدایم را بلند کردم و گفتم : یعنی چی ؟! چرا با خودت می جنگی . پات سیاه میشه . اون وقت دیگه باید حسابی خونه نشین بشی . پای داود انگار نه انگار که شکسته! 🍃 خیلی راحت توی اتاق راه می رفت . وقتی خیلی داد زدم و صدایم را بالا بردم . نگاهی به اطراف کرد . کسی دور و برش نبود . مادرش رفته بود توی آشپزخانه . 🍃داود جلوتر آمد و صورتش را به من نزدیک کرد و گفت : امام زمان (عج) پای من رو شفا داد... دیشب از خود آقا گرفتم . صبح هم گچ پام رو باز کردم . الان هم هیچ احساس دردی ندارم ! بعد گفت : این حرفهایی که می زنم خیلی خوب گوش کن . حکم وصیت داره . چند جمله در مورد مسائل زندگی بعد از خودش گفت . اما نگذاشتم ادامه دهد و گفتم : بس کن . نمی خوام از این حرفا بشنوم . ان شا الله با هم می ریم و بر می گردیم . داود چند لحظه سکوت کرد و به صورتم خیره شد . 🍃بعد ادامه داد : من درست ده روز دیگه شهید میشم . دیشب در عالم خواب از خود امام زمان (عج) شنیدم که به من فرمودند : " ده روز دیگه مهمان ما هستی " ❤️ برای همین این حرفا رو به شما زدم . الان هم دارم به شما وصیت می کنم . پس خوب گوش کن . داود وصیت هایش را گفت ، اما تمام ذهن و فکر من به خواب شب قبل داود بود . یعنی بهترین دوست من قراره شهید بشه ؟😔 یعنی بدون من - یعنی دوستی چند ساله ما رو به پایانه ؟! ... 🍃 @SALAMbarEbrahimm 🍃