هوالعزبز
داستان ، داستان عجیبی است
جوانی بنام حمیدرضا الداغی، از سبزوار. توسط اراذل و اوباش که قصد تعدی و تجاوز به دو دختر بی حجاب را داشتند در حین درگیری به شهادت رسید.
در ظاهر امر نه بسیجی بود، نه طلبه ، نه پاسدار و حتی از دختران بی حجاب هم متنفر بود و کل ماجرا هیچ ارتباطی با ایشان نداشت.
اما با این شجاعت و شهامت و تعهد. می توان گفت؛
هم پاسدار بود ، هم بسیجی بود ، هم طلبه بود ، هم یک انسان کامل ،
فقط بی غیرت نبود.
فقط بی غیرت ها هستند که ؛
اجازه میدهند ناموسشان با تیپ شبیه هرزه ها وارد خیابان بشوند.
فقط بی غیرت ها هستند که؛
در مقابل تعدی به ناموس مردم میتوانند ساکت باشند .
فقط بی غیرت ها هستند که،
نسبت به شهادت این مردم غیور ایرانی بی تفاوت هستند .
بخصوص انهاییکه نسبت به آن ماجرای ماست ، آنهمه جیغ و داد راه انداختند ، اما نسبت به فداکاری و خون سرخ این شهید سکوت دارند ، شک نکنید؛
هم فاسدند و هم بی غیرت.
گرچه در این جنایت ، آن دختران بی حجاب و خانواده های آنها که با رفتار و پوشش خود ، در معرض طمع و تجاوز ، اراذل و اوباش قرار میگیرند ، هم مجرم هستند.
و اساسا من نمی دانم ؛
آیا جان و مال و آبروی زنان و دختران بی حجاب هتاک و متجری که مجرم هم هستند ، حرمتی دارد ؟
می توان جهت جلوگیری از تعهدی به آنان، قبول خطر کرد یا خیر ؟
یا باید نسبت به سرنوشت آنها و هر بلائی که در خیابان و بیابان بر سر دختران و زنان بی حجاب می آید، بی تفاوت عبور نمود ،؟
همان کاری که پدران و برداران بی حجاب در مورد ناموسشان انجام میدهند و سلامت آنها، برایشان اهمیتی ندارد .
علیرضا تنهای کیسمی
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
ما رو به دوستانتون معرفی کنید👇
https://eitaa.com/salamiraniaziz
┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈