🔴🔴 بهائیان و شب عاشورا 🔴🔴 📛آيت الله علی اکبر مسعودی خمينی، عضو جامعه ی مدرسين حوزه ی علمیه ی قم و توليت سابق حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها، در کتاب خاطرات خويش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی به چاپ رسیده است، در صفحه ۲۹۹ مورد جنایات فرقه ضالّه بهائیت چنين می نویسد: 📛در حدود سالهای ۱۳۳۹ و ۴۰ شمسی بهائيان در باغ ارتشبد غلامعلی اويسی قم محفل های شبانه ای داشتند. گاهی اوقات برنامه هائی که داشتند، بسيار فجيع و دلخراش بود. از جمله شب های عاشورا، يک بچّه ی🙍‍♂ مسلمان را با خود به باغ می بردند و او را در حين جشن 👯‍♂ و پايکوبی 👯‍♀ به قتل می رساندند و هلهله می کردند📛 📛بنده با يک واسطه از فردی که خود شاهد اين ماجرا بوده نقل می کنم که می گفت: يک بار در يکی از اين محافل، عدّه ی زيادی از بهائيان جمع شده بودند و چند سرهنگ هم از تهران به قم آمده و در آنجا حضور داشتند. آنان پسر بچه ای 🧓 حدوداً ۱۰ ساله را از تهران ربوده و با خود به قم آورده بودند⛔️ 📛اين ماجرا را رئيس ژاندارمری قم برای رفيق ناقل خبر گفته بود که شب عاشورا بود و من در محل کارم در ژاندارمری نشسته بودم که يکی از دوستانم آمد و گفت: محفلی در باغ اويسی برقرار است. مايلی برای تماشا برويم❓ من موافقت کردم و به اتفاق به باغ مذکور رفتيم و از پشت ساختمان ها نظاره می کرديم. ديديم که دختر و پسر در آن باغ می زنند و می رقصند 💃 و غلغله ای است و پسری را هم وسط صحنه روی ميز گذاشته اند و تمام افرادی که دور ميز هستند، هر کدام درفشی📌 در اختيار دارند و هم زمان با ميگُساری و خوانندگی ضربه ای هم به تن آن پسر می زنند 📛من (رئيس ژاندارمری) دیدم که در ميان آن جماعت سرهنگی نشسته است که گويا از همه بيشتر از این منظره لذت می برد! يک لحظه فکر کردم که الان برخی از مردم در مجالس عزای امام حسين عليه السّلام دارند به سر و سينه ی خود می زنند و يک عده از خدا بی خبر هم در اينجا مشغول عيش و عشرت هستند 📛با اين انديشه خونم به جوش آمد و کنترل از دستم خارج شد. به رفيقم گفتم: علی الله! هر چه باداباد! بعد تفنگ 🔫 را کشيدم و يک گلوله در مغز سرهنگ خالی کردم! سرهنگ نقش زمين شد 🕳 و جماعت جيغ کشيدند و مراسم آنها هم بهم خورد💢 📛بعد به اتفاق دوستم جلو رفتيم و من افراد را با اسلحه تهديد کردم. در همان حال که دستانشان را به نشانۀ تسليم بالاگرفته بودند، آنان را در يکی از اتاق های باغ زندانی کرديم و در را بستيم. بعد نگران شديم که جنازه ی سرهنگ را چکار کنیم⁉️ 📛اين جا بود که او را زير مقادير زيادی کود حیوانی که در باغ تلنبار کرده بودند، پنهان کرديم. بچه ی 👳‍♀ مسلمان هم که مصدوم شده بود را هم به تهران فرستاديم تا به دست پدر و مادرش بسپارند. بعد با خيال راحت به يکی از مجالس روضۀ ابی عبدالله عليه السّلام رفتيم 📛 و صبح روز بعد سر کارمان حاضر شديم، انگار نه انگار. مدتی بعد افرادی با داد و قال وارد شدند و گفتند: يک مشت آدم گم کرده ايم، شما نديده ايد؟ گفتيم: نه! مگر آنها را به دست ما سپرده بوديد؟ در نهايت هم نتوانستند قتل سرهنگ بهائی را به دوش ما بيندازند🚫 #ظهورنزدیک_است ✅کانال #صالحان_المهدی را به بهترین دوستان و همکاران خود معرفی کنید💐 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ @salehanolmahdi_rey