هدایت شده از معارج
پس ازآنکه سیل بندآمدکمیته‌ای برای کمک به سیل‌زدگان تشکیل دادیم.آن شب فعّالیّت مهمّی امکان‌پذیر نبود؛لذا کار رابه صبح فردا موکول کردیم. به خانه رفتم؛خانه دوباب منزل بود...من وآقای راشد در یکی از دومنزل و آقای رحیمی وآقای موسوی شالی در منزل دیگر ساکن بودند...وقتی به خانه رسیدم،دیدم خانه سالم است وآب فقط تانزدیکی آن رسیده. درشهر پیچیدکه خانه‌ی تبعیدی‌ها راآب نگرفته،واین راکرامتی برای ماتلقّی کردند!امّا من به مردم توضیح دادم وگفتم:اینکه آب واردخانه‌ی مانشده،به این دلیل است که خانه درجای بلندواقع شده وبنابراین معجزه وکرامتی درکار نیست. صبح روزبعد به اتّفاق آقای رحیمی وآقای راشد به بیرون شهر رفتیم تاخانه‌هایی راکه درسیل در درّه‌ی شهرتخریب کرده ببینیم.اتّفاقاً همین خانه‌ها علّت سیل درشهربود؛زیرا این شهر درطول تاریخ درمعرض باران بوده وآب باران ازمسیر درّه راه خود را میگشود وازشهرمیگذشته وبنابراین شهر درگذرقرنها سالم مانده است؛به همین جهت هرساخت‌‌وسازی در مسیرآن ممنوع بوده...امّاعدّه‌ای که به دنبال زمین مجّانی بودند،دراین درّه خانه ساخته بودندودرواقع دست به مخاطره زده بودند... @salehinhoze فصل چهاردهم : سیل در تبعید