من، سلما ☺️ از دبستان متوجه شدم به خوشنویسی علاقه دارم و ناظم مدرسه اولین کسی بود که متوجه استعدادم شد. منو کشوند دفتر و چون فک میکرد خودم اون مشقا رو ننوشتم گفت بشین عین همینا رو بنویس . با اینکه بچه بودم میدونستم چه فکری کرده . نشستم یه چی قشنگ تر حتی براش نستعلیق نوشتم. از روی کتاب فارسی. خوب نگاه کرد گفت تو آخرش یه چی میشی. خوشحال شده بود. نمیدونم چرا. روحش شاد آقای یگانه بعدش راهنمایی دیگه شروع کردم باخودکار دو خطی نوشتن. دبیرستان هرچی نوشتنی بود و من مینوشتم. تو جامعه الزهرا رسما خوشنویس خوابگاه بودم . خدای من ☺️😉یادش بخیر . اونجا اولین بار با معلی آشنا شدم. تازه معلی معروف شده بود . حوالی ۸۳ ۸۴ بود. با جسارت معلی مینوشتم. اون موقع فک میکردم خیلی خوبه. الان که اون کارهارو میبینم خندم میگیره. ملت چرا به به چه چه میکردن عاخه. بعد از خوابگاه جامعه چند تا سفر تبلیغی و راهیانی، بعنوان خوشنویس رفتم . تو دانشگاه اصفهان هم گاهی برا بچه های کانون مینوشتم. هم معلی هم اون خطی که عاشقش بودم ولی درست بلد نبودم. و بعدا فهمیدم اسمش ثلثه.😂 وای چه ثلثی مینوشتم.🙈😉😍 از سال ۹۴ از هر چی نوشتن و خط و قلم و مرکب خداحافظی کردم. مثل یک قهر عمیق.افسردگی بعداز تحصیل بود دیگه نرفتم سراغ نوشتن تا همین پارسال بله همین مهرماه ۱۴۰۱ پارسال تفاوت نسخ و ثلث رو بهتر فهمیدم پیش چندتا از اساتید، نسخ رو گرفتم و دوباره روح خوشنویسیم زنده شد. معلی رو بعد از ده سال از نو شروع کردم. ایندفعه با اصول و درست حسابی امروز مدرس معلی هستم نوشتن تابلو اینجوری از آرزوهام بود. امروز اولین تابلو تموم شد. الحمدلله