رؤیایی زیبا در بامداد سی آذرماه ۱۴۰۲ قسمتم شد به محضر مبارک حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه رسیدم از شوق دیدار و عشق بی حسابی که به ایشان داشتم برای بوسیدن صورتشان به طرف آن حضرت رفتم اول محاسن مبارکشان ازسمت راست را بوسیدم و بعد از پشت سر ایشان صورتم را به محاسن سمت چپ نزدیک کردم و بوسیدم و بعد در حالی که صورتم را روی گردن و شانه ایشان گذاشته بودم گریه افتادم و گفتم آقا این شما بودید که بالاخره زحمات تمام انبیا را به نتیجه‌ی‌نهایی رساندید و به شدت اشک می ریختم با شنیدن این جمله خود امام خمینی هم شروع به گریه کردند بطوریکه وقتی شانه‌هاشان تکان میخورد من هم که صورتم روی شانه‌ی ایشان بود تکان میخوردم. حالت معنوی بی نظیری بود نوید و مژده ای بود براینکه دیگر ان شاالله کار به مرحله پایانی نزدیک شده و آینده درخشانی در پیش روی جهان قرار خواهد گرفت.