12 🔅🔅🔅 ▫️در احتجاج آمده امام عسکری فرمود : « يكى از مخالفين در حضور امام صادق‏ (ع) به مردى از شيعه گفت: چه گوئى درباره ده صحابى (عشره مبشره؛ ده نفر بشارت داده شده )؟ در پاسخ گفت: درباره ‏شان خوب و زيبا گويم آنچه خدا بدان گناهان را محو كند و درجاتم را بالا برد، پرسشگر گفت: سپاس خدا را كه مرا از دشمنيت رهاند من گمان ميكردم تو رافضى‏ و دشمن صحابه هستى، و آن مرد گفت: آگاه هر كه يكى از صحابه را دشمن دارد لعن خدا بر او باد . آن پرسشگر گفت: شايد تاويل كنى آنچه در باره كسى كه دشمن ده تن صحابى است و او گفت: هر كه ده صحابی را دشمن دارد بر او باد لعن خدا و فرشته‏ها و همه‏ مردم، پس او برخاست و سرش را ببوسيد و مي¬گفت : مرا حلال كن از اينكه پيش از امروز تو را بر افضى بودن تهمت ميزدم، گفت بر تو حلال تو برادر منى، سپس پرسشگر رفت و امام صادق (ع) به آن مرد شيعه فرمود: خوب گفتى آفرين خدا بر تو در شگفت شدند فرشته‏هاى آسمان از گوشه زدن خوب تو و لطف سخنت بى‏رخنه افتادن در دينت، خدا غم بر غم مخالفان ما افزايد و خدا قصد وابستگان به دوستى ما را به وسیله تقيه بر آنان نهان دارد. يكى از اصحاب امام صادق (ع) گفت: يا ابن رسول الله ما نفهميديم راز موافقت سخن رفيق خود را با اين رنج ده ناصبى، آن حضرت فرمود: اگر شما مقصود آن رفيق را نفهميديد ما فهميديم و خدا هم از او قدردانى كرد راستى چون خدا يكى از دوستان دشمن دشمنان ما را گرفتار كند به يك مخالفى كه خواهد او را امتحان كند او را به جوابى موفق نمايد كه با آن دين و آبرويش سالم مانند و براى تقيه خدا ثوابش را بزرگ سازد ، اين رفيق شما گفت: هر كه يكى از آنها را نكوهش كند لعنت خدا بر او باد . مقصودش از يكى امير المؤمنين على بن ابى طالب (ع) بود و بار دوم گفت: هر كه همه را نكوهد و دشنام دهد لعنت خدا بر او باد و راست گفت زيرا در ضمن همه على (ع) را هم عيب كرده و اگر على (ع) با آنها نباشد همه را عيب نكرده و همانا پاره‏اى را عيب كرده. و مانند اين گونه گوشه‏زنى و توريه براى حزقیل مؤمن آل فرعون هم رخ داد چون به فرعون درباره او سخن چينى كردند حزقیل آنها را به يگانگى خدا و نبوت موسى و تفضيل محمد (ص) رسول الله بر همه رسولان خدا و همه خلق و برترى على بن ابى طالب (ع) از امامان بر اوصياء ديگر پيغمبران و بر بيزارى از خدائى فرعون دعوت مي¬كرد و سخن‏چينها نزد فرعون از او سخن‏چينى كردند و گفتند حزقیل بر خلاف تو دعوت مي¬كند و به دشمنانت يارى مي¬كند كه ضد تو باشند فرعون با آنها گفت: او پسر عم و جانشين من است و ولى عهدم بر كشورم اگر آنچه شما گفتيد كرده بر كفران نعمتم سزاوار عذابست و اگر بر او دروغ بستيد شما سزاوار سخت‏ترين عذابيد كه در بدى او وارد شديد و حزقیل را با آنها آورد و آنها به حزقیل گفتند: تو خدائى فرعون پادشاه را انكار كردى و نعمتهايش را ناسپاسى كردى . حزقیل گفت: پادشاها آيا هرگز دروغى از من ديدى؟ گفت: نه گفت: از اينها بپرس كيست پروردگارشان؟ گفتند: فرعون بآنها گفت :كيست آفريننده‏شان؟ گفتند : فرعون حاضر،گفت: كيست روزي¬ بخش و سرپرست زندگى شما و جلوگير بديها از شما؟ گفتند: همين فرعون، حزقیل گفت: پادشاها من تو را و همه حاضران را گواه گيرم كه پروردگارشان پروردگار من است و آفريننده‏شان همان آفريدگار من است و روزى ‏دهشان همان روزى ‏ده من است و بهساز زندگيشان همان بهساز زندگى من است و پروردگار و آفريننده و روزى ‏ده و زندگى سازى جز پروردگار و آفريننده و روزى‏ ده‏ آنها ندارم و من بيزارم از جزا و از خدائى او و كافرم به معبوديت او . و مقصود حزقیل اين بود كه پروردگار آنها هم همان خدا پروردگار من است نه اينكه پروردگارى كه آنها پروردگار خود دانند پروردگار من است و اين مقصود او بر فرعون و حاضران نهان بود، و پنداشتند كه ميگويد: فرعون پروردگار و آفريننده و روزى ‏ده منست. فرعون بآنها گفت: اى مردان بد و مفسده‏ جويان در كشورم و فتنه‏انگيزان من، من و پسر عمم كه بازوى من است سزاواران عذابيم براى قصد فسادِ كارم و نابودى پسر عمم و شكستن بازويم، سپس فرمود، ميخها را حاضر كردند و در ساق هر كدام ميخى فرو كرد و در سينه‏اش ميخى و بشانه‏كشان آهنين فرمان داد تا گوشت تن آنها را جدا كردند و اينست كه خدا فرموده پس خدا او را ، يعنى حزقیل را دور داشت از بدى نيرنگهاشان " كه نزد فرعون سخن چينى كردند تا او را نابود كنند" و به آل فرعون عذاب بدى گرد آمد و آنها كسانى بودند كه براى حزقیل سخن‏چينى كردند چون كه ميخكوب شدند و گوشت تنشان با شانه آهنى كنده شد. @salmanraoofi