3 🔅🔅🔅 📐 حالا این جا هم می‌گوییم ولایت دارد یعنی تسلط دارد، به حکم شارع تسلط دارد بر این امر یا این امور. حالا تسلط داشتن بر یک امر یا بر امور یتصور علی انحاء؛ دوازده نوع تسلط قابل تصویر است که باید به این‌ها توجه کنیم و در مقام استفاده ببینیم آیا همه این‌ها از دلیل استفاده می‌شود یا نه. 1⃣ «الاول التسلط الاستقلالی الانحصاری علی الایجاد» که فقیه تسلط داشته باشد به نحو مستقل خودش بدون ضمیمه شدن به اذن دیگر، اجازه دیگری، نه خودش مستقل است مانند یک مالکی که مستقل است، می‌تواند خانه خودش را بفروشد، متاع خودش را بفروشد، از دیگری لازم نیست اذن بگیرد، مستقل است آن هم استقلال انحصاری دارد یعنی دیگری نمی‌تواند همان کاری را که او انجام می‌دهد انجام بدهد، فقط در اختیار اوست، این منصب فقط مال اوست، کسی دیگر نمی‌تواند انجام بدهد. آن هم این تسلط استقلالی انحصاری بر ایجاد است که یک کاری را در خارج ایجاد بکند. این مثل تسلط... از باب تشبیه عرض می‌کنیم، مثل تسلط انسان بر اموال خودش است که این استقلالی است، اذن دیگر، اجازه دیگری در این باب لازم نیست، منحصراً هم این حق و این ولایت مال خودش است، کسی دیگر این ولایت را ندارد حالا لولا شارع و خدای متعال و ائمه. آن کسی دیگر که می‌گوییم غیر از آن‌ها مقصود است و بر ایجاد هم هست،‌ یعنی ایجاد بیع، ایجاد هبه، ایجاد اجاره، ایجاد وقف و هکذا و هکذا. یا مثل ولایت صیبه بر زواج خودش، ازواج خودش با دیگری. خب خودش تسلط دارد، مستقل هم هست، اذن پدر این جا لازم نیست، خودش مسلط بر این امر هست و بر ایجاد هم هست. 2⃣ قسم دوم؛ «التسلط الاستقلالی غیر الانحصاری علی الایجاد» تسلط استقلالی دارد لازم نیست در إعمال این ولایت از دیگری اذن بگیرید یا اجازه بگیرد. اما انحصار به خودش ندارد، در کنار خودش، در عِدل خودش دیگری هم همین را دارد. خدای متعال هم به این این ولایت را عطا فرموده، هم در کنار این به دیگری عطا فرموده. منتها باز هم در ایجاد است، بر این که یک امری را ایجاد کند. مثل ولایت شبیه ولایت أب و جد، که أب ولایت استقلالی دارد ولی انحصاری نیست، نفس این ولایت را خدای متعال به جد أبی هم داده، بنابراین جد ولایت دارد استقلالاً اما انحصاری نیست. أب ولایت دارد استقلالاً ولی انحصاری نیست. این هم بر ایجاد بود. بنابراین أب می‌تواند صغیره خودش را، صبیه صغیره خودش را اگر مصلحت او باشد و قبطه او مراعات شده باشد بنابر احوط، او را تزویج کند. اجازه جد نمی‌خواهد، اجازه دیگری نمی‌خواهد، حتی موافقت خود صغیره هم نمی‌خواهد قبل البلوغش. نفس این ولایت را هم پدرش دارد، پدر این پدر، آن هم این ولایت را دارد. پس انحصاری نیست ولی استقلالی هست. 3⃣ قسم سوم؛ «التسلط الانضمامی الانحصاری علی الایجاد» ولایت دارد یعنی تسلط انضمامی دارد، خودش مستقل نیست، تحقق این امر و ایجاد این امر در خارج نیاز دارد به إعمال ولایت این به ضم ولایت دیگری، دو تا باید کنار هم قرار بگیرد تا این محقق بشود. مثل اذن پدر در تزویج باکره، خب این جا پدر ولایت دارد اما ولایتش انضمامی است، او نمی‌تواند بدون اجازه و اذن صبیه باکره بالغه‌اش بیاید او را تزویج بکند. باید این اذن ضم بشود، ضمیمه بشود به اذن خود آن صبیه تا این که بتواند این ازدواج محقق بشود. ▫ س: انضمامی غیرانحصاری؟؟ ولایت باکره بر خودش انضمامی انحصاری است. ☑ ج: نه، آن صغیره بود قبل البلوغ بود، آن جا انحصاری... آن جا چی بود؟ آن جا گفتیم استقلالی... ▫ س: آیا جد در کنار أب ولایت ندارد بر ازدواج باکره؟ ☑ ج: چرا، اذن او هم کفایت می‌کند، نه، انضمامی را داریم می‌گوییم. س: ؟؟ ☑ ج: بله، بله. انحصار ندارد این جا. مثال برای این جهت داریم عرض می‌کنیم. ▫ س: ؟؟؟ ازدواج خودش انضمامی انحصاری است. ☑ ج:‌ بله. ▫ س: اما ولایت پدرش انضمامی غیرانحصاری است. ☑ ج: بله، مثالی که می‌خواستیم بزنیم از این ناحیه می‌خواستیم بزنیم که انضمام را روشن بکنیم. 📐 خب «التسلط الانضمامی الانحصاری علی الایجاد» این جا هم باز ایجاد است. 4⃣ چهارم؛‌ «التسلط الانضمامی غیر الانحصاری علی الایجاد» تسلط انضمامی غیر انحصاری است مثل همین مثالی که زدیم از ناحیه پدر و جد وقتی که محاسبه بکنیم. خب تا حالا شد چهارم قسم، چهار نوع تسلط و ولایت تصویر شد. 🔢 قسم پنج و شش و هفت و هشت؛‌ این‌ها «التسلط علی الدفع و المنع بالصور الأربعة» یعنی شبیه حق وتو، چیزی را نمی‌تواند ایجاد کند، در آن اقسام قبل او تسلط بر ایجاد داشت حالا یا به نحو استقلال یا به نحو انضمام، یک چیزی را به وجود بیاورد، پدیدار کند آن را. در این قسم این است که نه، چیزی را نمی‌تواند ایجاد بکند ولی می‌تواند مانع بشود، می‌تواند دفع کند، می‌گوید این کار نباید بشود. ⏪ ادامه دارد.... @salmanraoofi